اوحدی مراغهای (غزلیات)/دور مرو، دور مرو، یار ببین، یار ببین
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دور مرو، دور مرو، یار ببین، یار ببین) از اوحدی مراغهای |
' |
دور مرو، دور مرو، یار ببین، یار ببین در نگر از دیدهی جان در دل و دیدار ببین گر ز دل آگاه شدی، همسفر ماه شدی چون تو درین راه شدی خوبی رفتار ببین گر سفرت هست هوس، جان و خرد یار تو بس نصرة ازین هر دو طلب، هجرت انصار ببین دوست به پرسیدن تو، روی تو در دیدن تو جنس فروشنده نگر، نقد خریدار ببین چند برای دل خود؟ چند هوای دل خود؟ چند رضای دل خود؟ مصلحت یار ببین گردن ناموس بزن، نامهی زندیق بدر خرقهی سالوس بکن، بستن زنار ببین دشمن من شد دل من، توبه شکن شد دل من گر پس ازینم طلبی، خانهی خمار ببین خرقه که بر دوخته شد، نقد که اندوخته شد پیش رخش سوخته شد، گرمی بازار ببین قابل معلوم بهل، پارس مرو، روم بهل در سرو در دوم نگر: این همه اسرار ببین اوحدی، از بهر خدا، دور مرو پیش خدا در خود و او کن نظری، نقطه و پرگار ببین