اوحدی مراغهای (غزلیات)/مشتاق یارم و به در یار میروم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (مشتاق یارم و به در یار میروم) از اوحدی مراغهای |
' |
مشتاق یارم و به در یار میروم دلدارم اوست، در پی دلدار میروم تا بینم آفتاب رخ او ز روزنی مانند سایه بر در و دیوار میروم او در میان دایرهی خانه نقطهوار من گرد خط کوچه چو پرگار میروم صدبار چون خلیل مرا سوختند وباز همچون کلیم در پی دیدار میروم دوشم نشان دوست به بازار دادهاند عیبم مکن که بر سر بازار میروم با یادش ار برهنه به خارم برآورند گویی که: بر حریر، نه بر خار میروم با صوفیان صومعه احوال من بگوی کز خانقاه بر در خمار میروم از گردنم حمایل تسبیح برگشای امشب که من به بستن زنار میروم گویی: دلیل چیست که خود شربتی نساخت؟ از پیش این طبیب، که بیمار میروم بیچاره شد ز چارهی کار من اوحدی زانش وداع کردم و ناچار میروم