اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۰۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم)
از اوحدی مراغه‌ای
'


گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم اگر جهان همه دشمن شوند باکی نیست مرا ز غیر چه اندیشه؟ چون ترا دارم مرا که روز و شب اندیشه‌ی تو باید کرد نظر به مصلحت کار خود کجا دارم؟ به وصل روی تو ایمن کجا توانم بود؟ که دشمنی چو فراق تو در قفا دارم دلم شکستی و مهرت وفا نکرد، که من به خردهای چنان با تو ماجرا دارم ز آشنا دل مردم درست گردد و من شکسته دل شدن از یار آشنا دارم قبول کن ز من، ای اوحدی و قصه‌ی عقل به من مگوی، که من درد بی‌دوا دارم