اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/عمریست تا ز دست غمت جامه می‌درم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (عمریست تا ز دست غمت جامه می‌درم)
از اوحدی مراغه‌ای
'


عمریست تا ز دست غمت جامه می‌درم دستم بگیر، تا مگر از عمر برخورم یادم نمی‌کنی تو به عمر و نمی‌رود یاد تو از خیال و خیال تو از سرم رفت از فراق روی تو عمرم به سر، ولی پایم نمی‌رود که ز پیش تو بگذرم می‌بایدم خزینه‌ی قارون و عمر نوح تا دولت وصال تو گردد میسرم چون عمر گل دو هفته وفای تو بیش نیست ای گل، تو این دو هفته مبر سایه از سرم عمر عزیز و جان گرامی تویی مرا ای عمر و جان، تو دور چرا باشی از برم؟ گیتی بسان عمر مرا گو: فرو نورد گر در بسیط خاک بغیر تو بنگرم عمری دگر بباید و شلتاق عالمی تا گنج غارتی چو تو باز آید از درم شیرین‌تری ز عمر و من اندر فراق تو فرهادوار محنت و تلخی همی برم ای عمر عاریت، مکن از پیش من کنار تا در کنار خویش چو جانت بپرورم گر اوحدی به سیم سخن عمر می‌خرد من عمر می‌فروشم و وصل تو می‌خرم