اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/ای صبا، یار مرا از من بی‌یار بپرس

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (ای صبا، یار مرا از من بی‌یار بپرس)
از اوحدی مراغه‌ای
'


ای صبا، یار مرا از من بی‌یار بپرس زارم، او را ز من شیفته‌ی زار بپرس پرسش دل چو به زلفش برسانی، پس از آن پیش آن نرگس جادو رو و بیمار بپرس چشم او را نبود با تو سر گفت و شنید حال او یکسر از آن لعل گهر بار بپرس چون بدان قامت نازک رسی آهسته ز دور خدمتی کن، سخن وصل به هنجار بپرس در میان سخن ار حال دل من پرسد عرضه کن حال دلم، اندک و بسیار بپرس و گرش قصه‌ی سرمستی من باور نیست گو: بیا و خبر از مردم هشیار بپرس اوحدی گم شد، اگر منزل او می‌پرسی به خرابات رو و خانه‌ی خمار بپرس