اوحدی مراغهای (غزلیات)/سودای عشق خوبان از سربدر کن، ای دل
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (سودای عشق خوبان از سربدر کن، ای دل) از اوحدی مراغهای |
' |
سودای عشق خوبان از سربدر کن، ای دل در کوی نیک نامی لختی گذر کن، ای دل دنیی و دین و دانش در کار عشق کردی زین کار غصه بینی، کار دگر کن، ای دل زود این درست قلبت رسوا کند به عالم چست این درست بشکن وین قلب زر کن، ای دل مستی ز سر فرونه و ز پای کبر بنشین پس دست وصل با او خوش در کمر کن، ای دل در باز جان شیرین، تر کن ز خون دو دیده یعنی که: عشق بازی شیرین و تر کن، ای دل این جا به دیدهی جان بینی جمال او را گر مرد این حدیثی، آندیده بر کن، ای دل از خلق بینظیری، گفتی: بیار، گیرم گر بینظیر خواهی، به زین نظر کن، ای دل بار طلب چو بستی، بنشین که خسته گشتم گر پای خسته گردد رفتن بسر کن، ای دل در خلوت وصالش روزی که بار یابی بیچاره اوحدی را آنجا خبر کن، ای دل