اوحدی مراغهای (غزلیات)/مستم از بادهی مهر تو، مرا مست مهل
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (مستم از بادهی مهر تو، مرا مست مهل) از اوحدی مراغهای |
' |
مستم از بادهی مهر تو، مرا مست مهل رفتم از دست، دمی دست من از دست مهل دل ز شوق می لعل توچو خون شد مپسند پشتم از بار غم هجر تو بشکست، مهل باز میبینم همدست رقیبان شدهای گر از آن دست نهای کارم ازین دست مهل چون نداری گل وصلم، به کفم خار جفا گر غم هجر تو اندر جگرم خست، مهل گر خدنگی زند آن غمزهی جادو مگذار ور خطایی کند آن نرگس سرمست مهل دل به نزد تو فرستادم و گفتی: بس نیست اوحدی را ز جفا همچو زمین پست مهل