اوحدی مراغهای (غزلیات)/چو بر سفینهی دل نقش صورت تو نبشتم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (چو بر سفینهی دل نقش صورت تو نبشتم) از اوحدی مراغهای |
' |
چو بر سفینهی دل نقش صورت تو نبشتم حکایت دگران سر به سر زیاد بهشتم اگر چه نام مرا دور کردهای تو ز دفتر به نام روی تو صد دفتر نیاز نبشتم ز شاخ وصل تو دستم نداد میوهیشیرین مگر که دانهی این میوه تلخ بود، که کشتم اگر چه موی شکافی همی کنم ز معانی به اعتماد تو یکسر پلاس بود،که رشتم به خاک پای تو کز دامن تو دست ندارم و گر ز قالب پوسیده کوزه سازی و خشتم اگر تو روی نخواهی نمود روز قیامت به دوزخم بر ازین ره، که من نه مرد بهشتم سرشک دیده چنان ریخت اوحدی ز فراقت کز آب دیدهی او خاک ره به خون بسرشتم