اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/معراج ما به روح و روان بود صبح دم

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (معراج ما به روح و روان بود صبح دم)
از اوحدی مراغه‌ای
'


معراج ما به روح و روان بود صبح دم دیدار ما به دیده‌ی جان بود صبح دم آن دلفروز پرده برانداخت همچو روز از چشم غیر اگرچه نهان بود صبح دم چون فکرتم ز انفس و آفاق در گذشت پرواز من برون ز جهان بود صبح‌دم با جبرئیل عقل روانم، که شاد باد، از رفرف دماغ روان بود صبح دم جایی رسید فکرم و بگذشت، کندرو روح‌القدس کشیده عنان بود صبح دم طاوس جانم از هوس منتهای وصل بر شاخ سدره جلوه کنان بود صبح دم دریافتم ز قرب مکانی و منزلی کان جانه منزل و نه مکان بود صبح دم اندیشها که وهم هراسنده کرده بود با شوق گفتنم نه چنان بود صبح‌دم و آن سودها که نفس هوس پیشه جمع داشت در کوی عشق جمله زیان بود صبح دم او خود ثنای خود به خودی گفت: کاوحدی از وصف حال کند زبان بود صبح‌دم