حافظ (غزلیات)/روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۵۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' حافظ (غزلیات) (روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر)
از حافظ
'


روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر پیش شمع آتش پروا نه به جان گو درگیر در لب تشنه ما بین و مدار آب دریغ بر سر کشته خویش آی و ز خاکش برگیر ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر صوف برکش ز سر و باده صافی درکش سیم درباز و به زر سیمبری در بر گیر دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش بخت گو پشت مکن روی زمین لشکر گیر میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر رفته گیر از برم وز آتش و آب دل و چشم گونه‌ام زرد و لبم خشک و کنارم تر گیر حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر