حافظ (غزلیات)/رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۱۳ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید) از حافظ |
' |
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت که پیر باده فروشش به جرعهای نخرید بهار میگذرد دادگسترا دریاب که رفت موسم و حافظ هنوز مینچشید