حافظ (غزلیات)/یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
نسخهٔ تاریخ ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۵۶ توسط 94.182.122.8 (گفتگو)
' | حافظ (غزلیات) (یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد) از حافظ |
' |
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد حافظ اسرار الهی کس نمیداندخموش از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد