دیوان شمس/مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۳۵ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر)
از مولوی
'


مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر رخش کنار ندارد از او کنار مگیر جهان شکارگهی دان ز هر طرف صیدی درآ چو شیر بجز شیر نر شکار مگیر هوای نفس مهارست و خلق چون شتران به غیر آن شتر مست را مهار مگیر وجود جمله غبارست تابش از مه ماست به ماه پشت میار و ره غبار مگیر بران ز پیش جهان را که مار گنج تواست تواش به حسن چو طاووس گیر و مار مگیر چو خلق بر کف دستت نهند چون سیماب ز عشق بر کف سیماب شو قرار مگیر به حس دست بدان ار چه چشم تو بستست ز گلشن ازلی گل بچین و خار مگیر به بوی آن گل بگشاد دیده یعقوب نسیم یوسف ما را ز کرته خوار مگیر کیست یوسف جان شاه شمس تبریزی به غیر حضرت او را تو اعتبار مگیر