دیوان شمس/سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۳:۱۷ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر)
از مولوی
'


سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر جان سپر کردم ولیکن تیر کم زن بر سپر این جگر از تیرها شد همچو پشت خارپشت رحم کردی عشق تو گر عشق را بودی جگر من رها کردم جگر را هرچ خواهد گو بشو بر دهانم زن اگر من زین سخن گویم دگر بنده ساقی عشقم مست آن دردی درد گوشه‌ای سرمست خفتم فارغم از خیر و شر گر بیاید غم بگویم آنک غم می‌خورد رفت رو به بازار و ربابی از برای من بخر