دیوان شمس/هزار جان مقدس فدای روی تو باد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۱۲:۳۳ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (هزار جان مقدس فدای روی تو باد)
از مولوی
'


هزار جان مقدس فدای روی تو باد که در جهان چو تو خوبی کسی ندید و نزاد هزار رحمت دیگر نثار آن عاشق که او به دام هوای چو تو شهی افتاد ز صورت تو حکایت کنند یا ز صفت که هر یکی ز یکی خوبتر زهی بنیاد دلم هزار گره داشت همچو رشته سحر ز سحر چشم خوشت آن همه گره بگشاد بلندبین ز تو گشتست هر دو دیده عشق ببین تو قوت شاگرد و حکمت استاد نشسته‌ایم دل و عشق و کالبد پیشت یکی خراب و یکی مست وان دگر دلشاد به حکم تست بگریانی و بخندانی همه چو شاخ درختیم و عشق تو چون باد به باد عشق تو زردیم هم بدان سبزیم تو راست جمله ولایت تو راست جمله مراد کلوخ و سنگ چه داند بهار را چه اثر بهار را ز چمن پرس و سنبل و شمشاد درخت را ز برون سوی باد گرداند درخت دل را باد اندرونست یعنی یاد به زیر سایه زلفت دلم چه خوش خفته‌ست خراب و مست و لطیف و خوش و کش و آزاد چو غیرت تو دلم را ز خواب بجهانید خمار خیزد و فریاد دردهد فریاد ولی چو مست کنی مر مرا غلط گردم گمان برم که امیرم چرا شوم منقاد به وقت درد بگوییم کای تو و همه تو چو درد رفت حجابی میان ما بنهاد در آن زمان که کند عقل عاقبت بینی ندا ز عشق برآید که هرچ بادا باد