دیوان شمس/بد دوش بیتو تیره شب و روشنی نداشت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (بد دوش بیتو تیره شب و روشنی نداشت) از مولوی |
' |
بد دوش بیتو تیره شب و روشنی نداشت شمع و سماع و مجلس ما چاشنی نداشت شب در شکنجه بودم و جرمی نرفته بود در حبس بود این دل و دل دادنی نداشت ای آنک ایمنست جهان در پناه تو مه نیز بیلقای تو شب ایمنی نداشت کبر و منی خلق حجاب تو میشود در سایه بود از تو کسی کو منی نداشت دل در کف تو از تو ولیکن ز شرم تو سیماب وار بر کف تو ساکنی نداشت