دیوان شمس/از دل به دل برادر گویند روزنیست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۴۰ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (از دل به دل برادر گویند روزنیست)
از مولوی
'


از دل به دل برادر گویند روزنیست روزن مگیر گیر که سوراخ سوزنیست هر کس که غافل آمد از این روزن ضمیر گر فاضل زمانه بود گول و کودنیست زان روزنه نظر کن در خانه جلیس بنگر که ظلمت است در او یا که روشنیست گر روشن است و بر تو زند برق روشنش می‌دان که کان لعل و عقیق است و معدنیست پهلوی او نشین که امیر است و پهلوان گل در رهش بکار که سروی و سوسنی است در گردنش درآر دو دست و کنار گیر برخور از آن کنار که مرفوع گردنیست رو رخت سوی او کش و پهلوش خانه گیر کان جا فرشتگان را آرام و مسکنیست خواهم که شرح گویم می‌لرزد این دلم زیرا غریب و نادر و بی‌ما و بی‌منیست آن جا که او نباشد این جان و این بدن از همدگر رمیده چو آبی و روغنیست خواهی بلرز و خواه ملرز اینت گفتنیست گر بر لب و دهانم خود بند آهنیست آهن شکافتن بر داوود عشق چیست خامش که شاه عشق عجایب تهمتنیست