امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/عاشق و دیوانهام سلسله یار کو
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (عاشق و دیوانهام سلسله یار کو) از امیر خسرو دهلوی |
' |
عاشق و دیوانهام سلسله یار کو سینه زهجران بسوخت شربت دیدار کو گر چه گلستان خوش است ور چه چمن دلکشست آن همه دیدم ولی آن گل رخسار کو نالهی هر عاشق از دل افگار خویش از من مسکین مپرس کان دل افگار کو شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف کافتد بخاک سایهی سر و بلند تو روزی که ذره ذره شود استخوان من باشد هنوز در دل تنگم هوای تو گل کیست تا به پات رسد یا مرا بکش یا پا برهنه بر گل و بر یاسمین مرو بر نازکان باغ ببخشای و لطف کن زینسان به ناز در چمن ای نازنین مرو چون کنی وعده باز گویی کی ؟ من به صد جان غلام آن کی تو ای دوست سر زلفت در سینهی من بگشا ز نجیرنه این در را سرهاست درین خانه