امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/نمیداند مه نامهربانم
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۴۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات) (نمیداند مه نامهربانم) از امیر خسرو دهلوی |
' |
نمیداند مه نامهربانم که دور از روی خویش بر چسانم چو زلف بیقرارش بیقرارم چو چشم ناتوانش ناتوانم برو باد و گدایی کن به کویش بگو با آن مه نامهربانم که گر چه مینهی بار فراقم و گرچه می زنی تیغ زبانم هنوزم دردت اندر سینه باشد اگر در خاک ریزد استخوانم بپوش از شمع حال سوز خسرو که تا گوید که شبها بر چه سانم