اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/صنما، بی‌تو مرا کار به جان آمده گیر

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (صنما، بی‌تو مرا کار به جان آمده گیر)
از اوحدی مراغه‌ای
'


صنما، بی‌تو مرا کار به جان آمده گیر دلم از درد فراقت به فغان آمده گیر دل شوریده ز هجر تو به جان می‌آید جان سرگشته ز هجرت به دهان آمده گیر زان زنخدان چو سیب تو بده یک بوسه وآنگه از باغ تو سیبی به زیان آمده گیر خلق گویند که: حال تو بر دوست بگوی حال خود گفته و بر دوست گران آمده گیر آرزوی تو گر آنست که: من کشته شوم آن چنان کارزوی تست چنان آمده گیر گفته‌ای: اوحدی آن به که ز پیشم برود رفته از پیش تو و باز دوان آمده گیر