اوحدی مراغهای (غزلیات)/گر چه دورم، نه صبورم ز تو، ای بدر منیر
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۰۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (گر چه دورم، نه صبورم ز تو، ای بدر منیر) از اوحدی مراغهای |
' |
گر چه دورم، نه صبورم ز تو، ای بدر منیر دور بادا! که کند صبر ز یاد تو ضمیر دلم آخر ز تو چون صبر تواند؟ کاول گلم از خاک سر کوی تو کردند خمیر چشم ازان غمزه و رخسار بنتوانم دوخت اگرم غمزه و چشم تو بدوزند به تیر سر فدا کردم و جان میدهم و دل برتست جگرم نیز مکن خون، که نکردم تقصیر نکنم قصهی زلفت،که حدیثیست دراز نبرم نام فراقت، که گناهیست کبیر بارها پیش تو این نامه فرستادم، لیک دیرها شد که جواب تو نیاور بشیر چون رسد نامهی وصل تو به من؟ چونکه ز کبر نام من خود ننویسی و نگویی به دبیر گوش بر نالهی من دار و ببین حال دلم تا ننالم به خدایی ،که سمیعست و بصیر ناگزیرست که با خولی تو درسازد دل که ندارد نظر از دیدن روی تو گریز فاش کرد اوحدی این واقعه بر پیر و جوان که: تو معشوق جوانی و منت عاشق پیر