اوحدی مراغهای (غزلیات)/عشق همان به که به زاری بود
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (عشق همان به که به زاری بود) از اوحدی مراغهای |
' |
عشق همان به که به زاری بود عزت عشق از در خواری بود دست بگیرد دل درویش را دوست که در مهد و عماری بود هم نکند صید چنان آهویی گر سگ ما شیر شکاری بود از گل و باغش نبود چارهای دیده که چون ابر بهاری بود یار مرا میکشد از عشق خود کشتن عشاق چه یاری بود؟ روز که بیوصل بر آید ز کوه در نظر من شب تاری بود هم بکند چارهی او اوحدی چون شب رندی و سواری بود