اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۱۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟)
از اوحدی مراغه‌ای
'


آن روز کو که روی غم اندر زوال بود؟ با او مرا به بوسه جواب و سال بود با آن رخ چو ماه و جبین چو مشتری هر ساعتم ز روی وفا اتصال بود از روز وصل در شب هجر او فتاده‌ام آه! آن زمان کجا شد و باز این چه حال بود؟ بر من چه شب گذشت ز هجران یار دوش؟ نه‌نه، شبش چگونه توان گفت؟سال بود گفتم که: بی رخش بتوان بود مدتی خود بی‌رخش بدیدم و بودن محال بود آن بی‌وفا نگر که: جدا گشت و خود نگفت روزی دلی ربوده‌ی این زلف و خال بود ای اوحدی، بریدن ازان زلف همچو جیم دیدی که بر بلای دل خسته دال بود؟