اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/کسی که چشمه‌ی چشمش چنین ز گریه بجوشد

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۹ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (کسی که چشمه‌ی چشمش چنین ز گریه بجوشد)
از اوحدی مراغه‌ای
'


کسی که چشمه‌ی چشمش چنین ز گریه بجوشد چگونه راز دل خود ز چشم خلق بپوشد؟ دلی که این همه آتش درو زنند بنالد تنی که این همه گرمی درو کنند بخوشد حدیث ماه رخش آن چنان که هست نگویم مرا مجال نماند، ز مشتری، که بجوشد به کوشش از متصور شود وصال رخ تو به دوستی، که پشیمان شود کسی که نکوشد ستمگرا، ز غمت گر دلم خروش برآرد عجب مدار، که سنگ از چنین غمی بخروشد ترا به دل ز که جویم؟ گرت به ترک بگویم بدان درم چه ستاند؟ کسی که جان بفروشد مرا نصیحت بسیار می‌کنند، ولیکن چه سود پند رفیقان؟ چو اوحدی ننیوشد