اوحدی مراغهای (غزلیات)/آن کس که دلیش بوده باشد
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۱۶ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (آن کس که دلیش بوده باشد) از اوحدی مراغهای |
' |
آن کس که دلیش بوده باشد و آن دل صنمی ربوده باشد آن ساده چه داند این حکایت؟ کو را ستمی نسوده باشد دود دل ما کسی ببیند کش آینهی زدوده باشد ای مدعی، از نکوهش ما بگذر تو، که ناستوده باشد آن روز بیا و دیده دربند کو پرده ز رخ گشوده باشد آن یار که در وفاش تا روز بیدارم و او غنوده باشد گفتی: سرفتنهایش بودست جز کشتن ما چه بوده باشد؟ قاصد، که ببرد نامهی من چون نامه بدو نموده باشد؟ دانم که: به وصف من رقیبش عیبی دو سه در ربوده باشد گو: قصهی دوستان خود دوست از بدگویان شنوده باشد تا گندم اوحدی رسیدن دشمن چو خورد دروده باشد