اوحدی مراغهای (غزلیات)/تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد) از اوحدی مراغهای |
' |
تا دلم بر رخ چون ماه تمامت باشد ناله و زاری من بر در و بامت باشد در قیامت همه را چشم بسویی و مرا چشم سوی تو و گوشم به سلامت باشد وصل روی تو جهانی ز خدا میخواهند تا کرا خواهی و پروای کدامت باشد؟ تو، که از ناز و تکبر بر خود خاصان را ندهی بار، کجا میل به عامت باشد؟ بر من خسته چو وصل تو بگردید حلال مرو اندر پی خونم، که حرامت باشد ز آتش و آب مکن چشم و دلم را ویران تا چو تشریف دهی جا و مقامت باشد رایگان بنده بسی داری و چاکر بیحد اوحدی، نیز رها کن، که غلامت باشد