اوحدی مراغهای (غزلیات)/تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۰ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد) از اوحدی مراغهای |
' |
تا رسم جگرخواری پیش تو روا باشد عشق ترا مشکل کاری به نوا باشد شمشماد همی لرزد چون بید ز بالایت بالای چنین، رعنا در شهر بلا باشد زینسان که گریبانم بگرفت غم عشقت این خرقه که میبینی یک روز قبا باشد من میکنم آن طاعت کز بنده سزد، لیکن شرطست که نگریزی، گر روز جزا باشد خلقی ز پیت پویان، مهر تو به جان جویان زین جمله دعا گویان تا بخت کرا باشد؟ آب غم عشق تو بگذشت ز سر ما را وآنگه تو ز بیرحمی بگذاشته تا: باشد لعلت نکند سعیی در چارهی کار من بیچاره کسی کو را کاری به شما باشد غم را که بها نبود در شهر کسان هرگز آن روز که من جویم شهریش بها باشد گر خوب شود کاری، از طلعت خود گیری ور زشت شود، تاوان بر طالع ما باشد گفتی که: روا گردد از من همه حاجتها مرد اوحدی از عشقت، آخر چه روا باشد؟