اوحدی مراغهای (غزلیات)/ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد) از اوحدی مراغهای |
' |
ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر چون قامتش بدید به رغبت نماز کرده ای دلبری که عارض چون آفتاب تو بر مشتری کرشمه و بر ماه ناز کرد از درد دل چو مار بپیچید سالها هر بیدلی، که عقرب زلف تو گاز کرد با صورت خیال تو دل خلوتی گزید وانگه بر وی این دگران در فراز کرد پیوسته من ز عشق حذر کردمی، کنون آن چشمهای شوخ مرا عشقباز کرد کوتاه گشته بود ز من دست حادثات زلف تو کار بر من مسکین دراز کرد رفتی، پی تو پردهی خلقی دریده شد این پرده بین، که بار فراق تو ساز کرد پنهان بر اوحدی زدهای تیر چشم مست نتوان ز پیش زخم چنین احتراز کرد