اوحدی مراغهای (غزلیات)/هم خانهایم، روی گرفتن حلال نیست
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۴ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (هم خانهایم، روی گرفتن حلال نیست) از اوحدی مراغهای |
' |
هم خانهایم، روی گرفتن حلال نیست ناگفته پرسشی، که سخن را مجال نیست گفتی: بسنده کن به خیالی ز وصل ما ما را بغیر ازین سخنی در خیال نیست گر ماه صورت تو ببیند، به صدق دل خود معترف شود که: درو این کمال نیست در پردهای و بر همه کس پرده میدری با هر کسی و با تو کسی را وصال نیست مشکل در آن که: وصل تو ممکن نمیشود ورنه به ممکنات رسیدن محال نیست لالند عارفان تو از شرح چند و چون از معرفت خبر نشد آنرا که لال نیست پرسیدهای که: آنچه طلب میکنی کجاست؟ از من خبر مپرس، که جای سال نیست ای اوحدی، چو این دگران سر دوستی با دیگری مگوی، که ما را به فال نیست گر مدعی سماع حدیثت نمیکند دل مرده را سماع نباشد، که حال نیست