اوحدی مراغهای (غزلیات)/آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، یکیست
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۱۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، یکیست) از اوحدی مراغهای |
' |
آنکه دل من ببرد، از همه خوبان، یکیست وآنکه مرا میکشد در غم خود، آن یکیست نیست عدو را مجال، با مدد آن جمال آیت دردش پرست، نسخهی درمان یکیست عاشق و معشوق و عشق، عاقل و معقول و عقل عالم و معلوم وعلم، دین و دل و جان یکیست آنکه خلیل تو بود وین که حبیب منست دو بدور ار چه گشت، در همه دوران یکیست سایه جدا میکند صورت هامون ز کوه ورنه بر آفتاب کوه و بیایان یکیست گر چه بر آمد نقوش، چشم بخود دار و گوش سایهنشینان پرند، سایه سلطان یکیست گشت کلام و نطق، مختلف اندر ورق ورنه خدای بحق، در همه ادیان یکیست هم به کرامت فزود قدر سلیمان ز دیو گرنه کرامت بود، دیو و سلیمان یکیست گرچه به حکم صروف، بر ورق این حروف پیش و پس آمد نقط ، نقطهی ایمان یکیست از سخن اوحدی نامه تفاوت گرفت چون که به معنی رسی، آخر و عنوان یکیست