اوحدی مراغهای (غزلیات)/ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۴۱ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت) از اوحدی مراغهای |
' |
ز پاسبانی همسایه گرد بام و درت بدان رسید که دزدیده میکنم نظرت درون خانه چو ره نیست، چاره آن دانم که: آستانه پرستی کنم چو خاک درت هزار بار گر از خدمتم برانی تو دگر بیایم و خدمت کنم به جان و سرت گر التفات به زر دیدمی ترا روزی ز رنگ چهرهی خود در گرفتمی به زرت تو بستهای کمری بر میان به کینهی من مرا چه طرف ز مهر تو چشم بر کمرت؟ نداشت هیچ درخت این بر جوان، که تراست ولی چه چاره؟ که دستی نمیرسد به برت خبر ز درد دل من به هر کسی برسید ولی چه سود؟ کزان کس نمیکند خبرت گذر کنی تو به هر جانبی و نگذارد غرور حسن که: باشد بر اوحدی گذرت