اوحدی مراغهای (غزلیات)/دراز شد سفر یار دور گشتهی ما
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (دراز شد سفر یار دور گشتهی ما) از اوحدی مراغهای |
' |
دراز شد سفر یار دور گشتهی ما فغان ازین دلی بیاو نفور گشته ما به آن رسید که توفان بر آیدم بدو چشم ز سوز سینه همچون تنور کشته ما بخواند راوی مستان به صوت داودی ز شوق او سخن چون زبور گشته ما؟ چه بودی آنکه چو حوری در آمدی هر دم به خانهی چو سرای سرور گشتهی ما؟ چه بودی ار خبر او همی رسانیدند به گوش خاطر از خود نفور گشته ما؟ ز حافظان وفا نیست مشفقی که کند ملامت دل از کار دور گشتهی ما حدیث ما تو بگوی، اوحدی که مشغولست به یاد دوست دل با حضور گشتهی ما