دیوان شمس/زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئن ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۱۲ توسط PedramBot (گفتگو | مشارکت‌ها) (ورود خودکار مقاله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست)
از مولوی
'


زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست دیوانه شدم بر سر دیوانه قلم نیست از دور ببینی تو مرا شخص رونده آن شخص خیالست ولی غیر عدم نیست پیش آ و عدم شو که عدم معدن جانست اما نه چنین جان که بجز غصه و غم نیست من بی‌من و تو بی‌تو درآییم در این جو زیرا که در این خشک بجز ظلم و ستم نیست این جوی کند غرقه ولیکن نکشد مرد کو آب حیاتست و بجز لطف و کرم نیست