صائب تبریزی (غزلیات)/ما کنج دل به روضهی رضوان نمیدهیم
' | صائب تبریزی (غزلیات) (ما کنج دل به روضهی رضوان نمیدهیم) از صائب تبریزی |
' |
ما کنج دل به روضهی رضوان نمیدهیم این گوشه را به ملک سلیمان نمیدهیم خاک مراد ماست دل خاکسار ما تصدیع آستان بزرگان نمیدهیم بیآبرو، حیات ابد زهر قاتل است ما آبرو به چشمهی حیوان نمیدهیم از مفسلی، کفایت ما چون ده خراب این بس، که باج و خرج به سلطان نمیدهیم یوسف به سیم قلب فروشی نه کار ماست از دست، نقد وقت خود آسان نمیدهیم بیپرده عیبهای خود اظهار میکنیم فرصت به عیبجویی یاران نمیدهیم باشد سبکتر از همه ایام، درد ما روزی که درد سر به طبیبان نمیدهیم در کاروان ما جرس قال و قیل نیست راه سخن به هرزه درایان نمیدهیم در بزم اهل حال، لب از حرف بستهایم جام تهی به بادهپرستان نمیدهیم صائب گهر به سنگ زدن بیبصیرتی است عرض سخن به مردم نادان نمیدهیم