صائب تبریزی (غزلیات)/ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم
' | صائب تبریزی (غزلیات) (ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم) از صائب تبریزی |
' |
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتادهایم عکس خورشیدیم در آب روان افتادهایم ناامید از جذبهی خورشید تابان نیستیم گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتادهایم رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار در رکاب باد چون برگ خزان افتادهایم نه سرانجام اقامت، نه امید بازگشت مرغ بیبال و پریم از آشیان افتادهایم بر نمیدارد عمارت این زمین شورهزار ما عبث در فکر تعمیر جهان افتادهایم از کشاکش یک نفس چون موج فارغ نیستیم گر چه در آغوش بحر بیکران افتادهایم چهرهی آشفته حالان نامهی واکردهای است گر چه ما در عرض مطلب بیزبان افتادهایم کجروی در کیش ما کفرست صائب همچو تیر از چه دایم در کشاکش چون کمان افتادهایم؟