صائب تبریزی (غزلیات)/پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۴۲ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' صائب تبریزی (غزلیات) (پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش)
از صائب تبریزی
'


پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش مردان به دیگری نگذارند کار خویش چون شیشه‌ی شکسته و تاک بریده‌ام عاجز به دست گریه‌ی بی‌اختیار خویش از وقت تنگ، چون گل رعنا درین چمن یک کاسه کرده‌ایم خزان و بهار خویش انجم به آفتاب شب تیره را رساند دارم امیدها به دل داغدار خویش سنگ تمام در کف اطفال هم نماند آخر جنون ناقص ما کرد کار خویش ! دایم میانه‌ی دو بلا سیر می‌کند هر کس شناخته است یمین و یسار خویش صائب چه فارغ است ز بی‌برگی خزان مرغی که در قفس گذراند بهار خویش