صائب تبریزی (غزلیات)/خجلت ز عشق پاک گهر میبریم ما
' | صائب تبریزی (غزلیات) (خجلت ز عشق پاک گهر میبریم ما) از صائب تبریزی |
' |
خجلت ز عشق پاک گهر میبریم ما از آفتاب دامن تر میبریم ما یک طفل شوخ نیست درین کشور خراب دیوانگی به جای دگر میبریم ما فیضی که خضر یافت ز سرچشمهی حیات دلهای شب ز دیدهی تر میبریم ما حیرت مباد پردهی بینایی کسی! در وصل، انتظار خبر میبریم ما با مشربی ز ملک سلیمان وسیعتر در چشم تنگ مور بسر میبریم ما هر کس به ما کند ستمی، همچو عاجزان دیوان خود به آه سحر میبریم ما صائب ز بس تردد خاطر، که نیست باد! در خانهایم و رنج سفر میبریم ما