عطار (غزلیات)/ای دو عالم یک فروغ از روی تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای دو عالم یک فروغ از روی تو) از عطار |
' |
ای دو عالم یک فروغ از روی تو هشت جنت خاکبوس کوی تو هر دو عالم را درین چاه حدوث تا ابد حبلالمتین یک موی تو هر دو عالم گرچه عالی اوفتاد یک سر موی است پیش روی تو در رهت تا حشر دو سرگشتهاند روز رومی و شب هندوی تو بس که بر پهلو بگردید آفتاب تا شود یک ذره همزانوی تو پس برفت و دید و روی آن ندید کو نهد از بیم گامی سوی تو آفتاب آخر چه سنجد چون دو کون ذره است آنجا که آید روی تو چون شکستی چرخ گردان را کمان کی تواند گشت همبازوی تو جان خود از اندیشهی تو محو گشت چون شود اندیشه همپهلوی تو حقهی گردون چرا پر لولوی است از فروغ حقهی للی تو صد هزاران جادوان را صف شکست یک مژه از نرگس جادوی تو همچو ابروی تواش چشمی رسید چشم هر که افتاد بر ابروی تو شعر بس نیکو از آن گوید فرید کو بسوخت از روی بس نیکوی تو