عطار (غزلیات)/میروم بر خاک دل پر خون ز تو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (میروم بر خاک دل پر خون ز تو) از عطار |
' |
میروم بر خاک دل پر خون ز تو زاد راهم درد روزافزون ز تو در دو عالم نیست کاری با کسم کز همه کس فارغم بیرون ز تو تا به کی بر در نهم درانتظار صد هزاران چشم چون گردون ز تو چند ریزم از سر یک یک مژه همچو باران اشک بر هامون ز تو تو بتاز از ناز شبرنگ جمال تا نتازد اشک من گلگون ز تو تخت بنهادی میان خون دل تا بگردند اهل دل در خون ز تو میفرود آید به جان غمکشم هر نفس صد درد دیگرگون ز تو گر تو یک درد مرا معجون کنی کی کنم با خاک و خون معجون ز تو رحم کن زین بیش زنجیرم مکش زانکه بس زار است این مجنون ز تو وصل تو هرگز نیابد هیچکس من طمع چون دارم آن اکنون ز تو لیک کی گردد امیدم منقطع هر دمم صد وعدهی موزون ز تو یک رهم یکرنگ گردان در فنا چند گردم همچو بوقلمون ز تو تا فرید از خویش بی اثبات گشت محو شد در عالم بیچون ز تو