عطار (غزلیات)/تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم) از عطار |
' |
تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم عاشق لعل شکربارش گهر پوش آمدم نامهی عشقت بخواندم عاشق دردت شدم حلقهی زلفت بدیدم حلقه در گوش آمدم سرخ رو از چشم بودم پیش ازین از خون دل زردرو از سبزهی آن چشمهی نوش آمدم شغبهی آن شکرستان شکربار ار شدم فتنهی آن سنبلستان بناگوش آمدم خواب خرگوشم بسی دادی ندانستم ولیک هم به آخر در جوال خواب خرگوش آمدم کی بگردانم ز تو از هر جفایی روی از آنک تو جفا کیش آمدی و من وفا کوش آمدم عشق تو کاندر میان جان من شد معتکف کی فراموشش کنم گر من فراموش آمدم وصف میکرد از تو عطار اندر آفاق جهان نک سخن ناگفته حالی گنگ و مدهوش آمدم