انوری (مقطعات)/ای به اقلیم کبریای تو در
' | انوری (مقطعات) (ای به اقلیم کبریای تو در) از انوری |
' |
ای به اقلیم کبریای تو در آسمان شحنه آفتاب عسس چند گویی چه خوردهای به وثاق تو بدانی اگر نداند کس چه خورم خون پنج و شش روزان نپزد مطبخم جز که هوس به خدایی که مجمل روزی به تفاصیل او رساند و بس که زمین و هوای خانهی من نه همی مور بیند و نه مگس هین که اسباب زندگیم امروز هیچ معلوم نیست جز که نفس