اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟

از مشروطه
نسخهٔ تاریخ ‏۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکت‌ها) (clean up using AWB)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخه جدیدتر← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) (دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟)
از اوحدی مراغه‌ای
'


دلبرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟ کافران را دل نرمست و ترا نیست چرا؟ بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه، که چه؟ به سگانت نظری هست و بمانیست چرا؟ هر که قتلی بکند کشته بهایی بدهد تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟ خون من ریزی و چشم تو روا می‌دارد بوسه‌ای خواهم و گویی که: روانیست، چرا؟ شهریان را به غریبان نظری باشد و من دیدم این قاعده در شهر شما نیست، چرا؟ من و زلف تو قرینیم به سرگردانی من ز تو دورم و او از تو جدا نیست چرا؟ دیگران را همه نزدیک تو را هست و قبول اوحدی را ز میان راه وفا نیست چرا؟