اوحدی مراغهای (غزلیات)/بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟
نسخهٔ تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۲۷ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | اوحدی مراغهای (غزلیات) (بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟) از اوحدی مراغهای |
' |
بر قتل چون منی چه گماری رقیب را؟ ای در جهان غریب، مسوز این غریب را دورم همی کنند ادیبان ز پیش تو ای حورزاده، عشق بیاموز ادیب را روی تو گر ز دور ببیند خطیب شهر دیگر حضور قلب نباشد خطیب را ترسا گر آن دو زلف چو زنار بنگرد در حال همچو عود بسوزد صلیب را ما دوست را به دنیی و عقبی نمیدهیم زنهار! کس چگونه فروشد حبیب را از من مدار چشم خموشی، که وقت گل مشکل کسی خموش کند عندلیب را همرنگ اوحدی شود اندر جهان به عشق هر کس که او نگه کند این رنگ و طیب را