خاقانی (غزلیات)/آن کز می خواجگی است سرمست
' | خاقانی (غزلیات) (آن کز می خواجگی است سرمست) از خاقانی |
' |
آن کز می خواجگی است سرمست بر وی نزنند عاقلان دست بیآنکه کسی فکند او را از پایهی خود فرو فتد پست مرغی که تواش همای خوانی جغدی است کز آشیان ما جست از پنجرهی صلاح برخاست بر کنگردهی فساد بنشست قلب سخن شکسته نامان بر ما نتوان بدین بپیوست گیرم که دلی درستمان نیست باری نامی درستمان هست تو طعنه زنی و ما همه کوه تو سنگ زنی و ما همه طست خاقانی را اگر سفیهی هنگام جدل سخن فروبست این هم ز عجایب خواص است کالماس به زخم سرب بشکست