حافظ (غزلیات)/دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۵ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (دلی که غیب نمای است و جام جم دارد) از حافظ |
' |
دلی که غیبنمای است و جامِجم دارد زِ خاتمی که دمی گُم شود چه غم دارد؟ به خط و خال گدایان مده خزینه دل! به دست شاهوَشی ده که مُحترم دارد نَه هر درخت تحمل کند جفای خزان غلام همت سروَم که این قدم دارد رسید موسمِ آن، کز طرب، چو نرگس مست نهد به پایِ قدح هرکه شِش دِرَم دارد زر از بهای مِی اکنون، چو گُل، دریغ مدار که عقلِ کل به صدت عیب مُتَّهم دارد ز سِرِ غیبْ کس آگاه نیست، قصه مخوان! کدام مَحرَمِ دل ره در این حرم دارد؟ دلم، که لاف تَجَرد زدی، کنون صد شغل به بوی زلف تو، با باد صبحدم دارد مراد دل ز که پرسم؟ که نیست دلداری که جلوهی نظر و شیوهی کَرَم دارد ز جَیْبِ خِرقِهی حافظ چه طَرْفْ بتوان بست؟ که ما صمد طلبیدیم و او صنم دارد