حافظ (غزلیات)/به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
نسخهٔ تاریخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۸ توسط Bellavista1957 (گفتگو | مشارکتها) (clean up using AWB)
' | حافظ (غزلیات) (به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست) از حافظ |
' |
به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم، دعای دولت توست سرشک من که ز طوفان نوح دست بُرد ز لوح سینه نیارَست نقش مِهر تو شُست بکُن معاملهای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست دلا طمع مَبُر از لطف بینهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بِباز چابُک و چُست به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز نمیکنی به ترحم نِطاق سلسله سست مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرُست؟