انقلاب مشروطه - جنگ جهانی اول در ایران - مبارزه برای آزادی علیه اشغال نظامی ایران از سوی دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان
انقلاب مشروطه - جنگ جهانی اول در ایران - مبارزه برای آزادی علیه اشغال نظامی ایران از سوی دو کشور استعمارگر روسیه و انگلستان
برانگیزانده جنگ جهانی اول ترور ولیعهد اتریش - مجارستان فرانتس فردیناند در روز ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ برابر با ۶ تیر ماه ۱۲۹۳ خورشیدی از سوی همبندان گروه انقلابی ملادا بوسنا[۱] یعنی بوسنی جوان بود. در این زمان اروپا با پیمانهای میان کشورهای اروپایی به دو بلوک بخش شده بود. بلوک نخست روسیه، انگلستان و فرانسه بود که خود را آنتانت مینامیدند و بلوک دوم که دربرگیرنده کشورهای آلمان، اتریش - مجارستان، ایتالیا و عثمانی بود. پهنه اتریش - مجارستان دربرگیرنده اتریش امروزی، مجارستان، چک، اسلواکی، کرواسی و اسلوونیا بود. پس از این سوقصد، در روز ۲۳ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۳۱ تیر ماه ۱۲۹۳ دولت اتریش - مجارستان به سربستان التیماتوم داد، زیرا که در پس این ترور، تروریستهای سربستان را میدانستند. انگلستان پیشنهاد کنفرانس بینالمللی سفیران را داد. دولت آلمان پیشنهاد دیالوگ مستقیم میان اتریش و روسیه را داد، که با سربستان پیمان تحتالحمایگی بسته بود. بدون اینکه به این پیشنهادها شانسی بدهند، دولت اتریش در ۲۸ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۵ امرداد ۱۲۹۳ خورشیدی به سربستان اعلان جنگ داد. دولت روسیه به نیروی زمینی خود آماده باش داد. در ۳۱ ژوییه ۱۹۱۴ برابر با ۸ امرداد ۱۲۹۳ خورشیدی نیروی زمینی اتریش به حال آماده باش در آمد. دولت آلمان به دولت روسیه اعلام داشت که اگر دولت روسیه در ۱۲ ساعت آینده آمادهباش به نیروی زمینی را از میان برندارد، به معنای اعلان جنگ خواهد بود. افزون بر آن دولت آلمان هشدار داد که اگر جنگی میان آلمان و روسیه رخ دهد، دولت فرانسه میباید بیطرف بماند. پس از آنکه از دولت روسیه پاسخی نرسید، دولت آلمان در روز ۱ اوت ۱۹۱۴ برابر با ۹ امرداد ماه ۱۲۹۳ اعلان جنگ داد. از آنجا که دولت فرانسه هشدار بیطرفی آلمان را بیجواب گذاشت، دولت آلمان در روز ۳ اوت ۱۹۱۴ برابر با ۱۱ امرداد ماه ۱۲۹۳ به دولت فرانسه اعلان جنگ داد. هشدارهای جنگی مانند بهمن سنگینی، مانند تارهای عنکبوت به یکدیگر تنیده شد. در روز ۱۳ امرداد دولت انگلیس به دولت آلمان، و ۳۱ امرداد ژاپن به آلمان، و پس از همه در روز ۵ آبان ماه دولت عثمانی به دولت روسیه و همدستانش آگاهی جنگ داد.
پیش از اعلان جنگ کشورهای اروپایی به یکدیگر، احمد شاه قاجار، به سن قانونی رسید و در روز ۲۹ تیر ماه ۱۲۹۳ تاجگذاری کرد و نایبالسلطنگی ناصرالملک به پایان رسید. ناصرالملک بیدرنگ راهی اروپا شد، کسی که در سالهای نایبالسلطنگی هیچ کاری برای ایران نکرد جز همداستانی با دولت روسیه و دولت انگلستان و بستن دست و پای مردم ایران.
در روز ۱۳ امرداد جنگ جهانی با لشکرکشی دولت آلمان به فرانسه، از راه کشور بلژیک آغاز شد. در چنین هنگامی کابینه علاءالسلطنه هم ناپایدار شد و در پایان امرداد ماه سرنگون شد. دوباره در نبودن مجلس شورای ملی، مستوفیالممالک وزیر کابینه علاءالسلطنه به نخستوزیری برگزیده شد و از همان کابینه برای کابینه نوین برگزیدند. نخستین کار ارزنده این کابینه برداشتن صمدخان شجاعالدوله از آذربایجان بود. در این زمان آزادیخواهان تبریز دوباره تکانی خوردند و روزنامهای به نام "انصاف" را نهانی به چاپ رساندند و پراکنده کردند و کارکنان صمدخان نمیتوانستند چاپخانه را پیدا کنند. دولت روسیه به این سادگی دست بردار از صمدخان نبود، ولی دیگر کار از کار گذشت و مردم آذربایجان نیز برای رهایی از فشار صمدخان به پا خاستند. دولت روسیه که اختیار دولت ایران را داشت، خود فرمانروای آذربایجان را برگزید و نقیخان رشیدالملک یا سردار رشید را که از کارکنان دولت روسیه بود به جای صمدخان پیشنهاد کرد و دولت ایران ناچار آن را پذیرفت ولی چنان نهاده شد که فرمانروایی به نام محمد حسن میرزا باشد و نقی خان جانشین وی یا نایبالایاله گردد. نیمههای شهریور بود که تلگرافها به تبریز رسید و صمدخان پس از سیزده ماه خونخواری و کشتار و بدنامی و روسیاهی تاریخی روانه کاخ خود در "نعمتآباد" شد. از هر گوشه تلگرافهای شادمانی برخاست و علما و دیگر ملایان خاموش شدند. صمدخان پس از چندی از ترس جان خود در روز ۱۱ مهر ماه روانه تفلیس شد و کنسول روسیه ارلوف و دیگران تا پل آجی همراهش رفتند و از آنجا یک دسته سواره برای پاسبانی او فرستادند.
با ورود نقی خان و گرفتن رشته کارها به دست، همه چیز سر جای خود ماند به ویژه جلوگیری از انتخابات مجلس شورای ملی در آذربایجان که دولت روسیه پروانه برگزاری آن را نمیداد.
در آبان ماه دولت عثمانی جنگ را با دولت روسیه آغاز کرد. عثمانیان از آذربایجان و کردستان تا خوزستان و خلیج فارس همسایه ایران بودند و در سراسر این مرزها با ارتش روسیه و انگلیس که در خاک ایران بودند میجنگیدند. مجاهدان تبریز که در سال ۱۲۹۰ پس از جنگ با ارتش روسیه به خاک عثمانی پناهنده شدهبودند، در این زمان خواستار جنگ با روسیان بودند. بسیاری از اینان با سختی و تنگی روزگار می گذراندند. دیگر کسانی از مجاهدان که در تهران و دیگر شهرستانها میزیستند تکان خوردند و با دل آکنده از کینه به مبارزین پیوستند. در این هنگام ستارخان به یاری هشترودی و دیگران نشستی برپا کرد و گفتگو از رفتن به آذربایجان و جنگ با ارتش روسیه شد. خود ستارخان با آنکه زخم پایش بهبود نیافته بود و بیمار زندگی میکرد، آماده سفر به آذربایجان شد. ستارخان که برای آزادی ایران جانفشانیها کرد و در برابر دلیریهای خود بد رفتاری از مردم دید، و از آن سو در تبریز ارتش روسیه خانهاش را تاراج کردند و دو برادرزادهاش را به دار کشیدند، در این هنگام باز اندیشههای پدافند ایران را در سر داشت. ولی مرگ به این بزرگ دلاور آزادی ایران مهلت نداد و ناگهان در روز ۲۵ آبان ماه ۱۲۹۳ ستار خان درگذشت. دولت ایران نوازش و ارجشناسی را که از زنده او دریغ کرده بود، از مردهاش دریغ نداشت. در روز ۲۷ آبان ماه ستارخان را با اسکورت سپاهیان ژاندارم و قزاق و دستههای پیاده و سواره بختیاری و شاگردان بختیاری، انبوهی از آذربایجانیان و تهرانیان که در پس تابوت ستارخان راه میآمدند، تا به خوابگاه جاودانیش رساندند و سپس با دستور دولت ختم باشکوهی برای ستارخان برپا کردند. بدین سان نخستین سردار جنبش مشروطه از گیتی رفت. مردی که جانفشانیهای تاریخی او در سال ۱۲۸۷ و ۱۲۸۸ در تبریز و آذربایجان و یازده ماه ایستادگی در برابر سپاه محمدعلی شاه از خود نشان داد و پس از برچیده شدن مشروطه، تنها با نزدیک به بیست تن مبارز، مشروطه را دوباره به ایران بازگردانید و لکه ننگی را که از سستی و ندانم کاری آزادیخواهان تهران و شکست آنان از یک مشت قزاق مست روسی به سرکردگی لیاخوف به دامان تاریخ ایران نشسته بود، پاک گردانید و شهر تبریز را از افتادن به دست سواران تاراجگر رحیم خان و شجاع نظام رهانید. "روانش شاد و یادش در دل همه ایرانیان گرامی"
در میان همه این درگیریها، بیش از یک سال از انتخابات نمایندگان مجلس شورای ملی میگذشت که در روز شنبه ۱۳ آذر ماه ۱۲۹۳ مجلس شورای ملی گشایش یافت. در این مجلس از آذربایجان نماینده نبود زیرا که ارتش روسیه پروانه انتخابات را به مردم آن استان نداد.
در کردستان پیش از اینکه عثمانیان وارد جنگ شوند، جنبش میان کردان پیدا شدهبود. در بسیاری از جاها کردان با سپاهیان روسیه در خاک ایران زد و خورد میکردند. کسانی چون کربلایی حسین آقا فشنگچی که در پیرامون تهران در شهریار زندگی میکرد، راهی کردستان شد. در آذربایجان از یک سو به شمار آزادیخواهان افزوده شد و پس از درگذشت ستارخان، کسانی چون میرزا حسین رشدیه، حاجی پیشنماز، ملاعلی ضرغام و دیگران روانه آذربایجان شدند. از سوی دیگر ارتش روسیه نیز شمار سپاهیان خود را بیشتر کرد. در روزهای نخست جنگ با عثمانی بود که ارتش روسیه در تبریز به کنسولگری اتریش و شهبندری عثمانی ریختند و کنسول اتریش و شهبندر عثمانی و کسان دیگر را دستگیر کردند. سپس راهی کنسولگری آلمان شدند ولی پیش از آن کنسول آلمان و همسرش به کنسولگری آمریکا گریختند ولی بسیاری از آلمانیها و کسان آنان را ارتش روسیه دستگیر کردند و به قفقاز فرستادند. ارتش روسیه در همه شهرهای آذربایجان همین رفتار دژخیم مانند را کردند.
== منبع ==
- ↑ Melada Bosna