کنفدراسیون دانشجویان ایرانی
سازمانهای تروریستی برای براندازی سلطنت در ایران | تصمیمهای مجلس | آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷ |
بنیانگذاری کنفدراسیون یکی از شرمآورترین پدیدهها در تاریخ معاصر ایران است. هنگامی که شاهنشاه ایران آغاز به دادن بورسهای تحصیلی که در گیتی بیهمتا بود به دانشجویان ایرانی کرد و آنان را راهی کشورهای خارج کرد که با هزینه دولت درس بخوانند و زندگی کنند و به عنوان کارشناسانان والا به ایران بازگردند و در گسترش نوسازی و بازسازی ایران همکاری کنند، همان دانشجویان بورس تحصیلی خود را با کمک جبهه ملی در راه بنیان یک سازمان کمونیستی مبارزاتی برای براندازی همان شاهنشاه تمرکز دادند. برخی از رهبران کنفدراسیون پس از انقلاب اسلامی پستهای کلیدی در جمهوری اسلامی بدست آوردند مانند ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده، داریوش فروهر و صادق زیباکلام.... |
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی یا کنفدراسیون محصلین و دانشجویان خارج از کشور، در سال ۱۳۴۱ به عنوان یک سازمان صنفی دانشجویی و برای چارهجویی دشواریهای صنفی و آموزشی جوانان دور از میهن خود، ایران بنیان شد. کنفدراسیون کوتاهی پس از آغاز به کار به یک سازمان کمونیستی مبارزاتی با آرمان براندازی سلطنت در ایران دگرگون شد تا یک جمهوری کمونیستی در ایران برپاکند.[۱] پایهگذاری کنفدراسیون همزمان با تشکیل جبهه ملی دوم به سرکردگی محمد مصدق بزرگ فئودال ایران بود که در تیر ماه ۱۳۳۹ دوباره جان گرفت و همبندان آن مهدی بازرگان، غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی، کاظم حسیبی، محمود طالقانی، یدالله سحابی، شاپور بختیار، محمدعلی خنجی، محمدعلی کشاورز صدر، محمود نریمان، مهدی آذر، نصرت الله امینی، ابراهیم کریم آبادی، احمد رضوی، ادیب برومند، اصغر پارسا، حسن نزیه، جهانگیرحقشناس، جلال غنیزاده، باقر کاظمی، حسن قاسمیه، عبدالحسین اردلان، سید باقر کاظمی، عبدالحسین خلیلی، علی شهیدزاده، داریوش فروهر، احمد زیرک زاده، اقبال کرمانشاهی، حسین صدر، امیر تیمور کلالی، باقر جلالی، حسین راضی، سعید فاطمی، سید ضیاءالدین حاج سید جوادی، شمس الدین امیر علایی، علی اشرف منوچهری بودند.
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی دامی هولناک برای دانشجویان بورسیه دولت از دیر باز و دانشجویانی که از سالهای ۱۳۴۳ از سوی خانوادههایشان با گرو گذاشتن حتی قالی زیر پایشان به خارج از کشور برای تحصیل میآمدند بود. مهدی خانبابا تهرانی از همبندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در به دام کشیدن و مائوئیست کردن بسیاری از دانشجویان بی تجربه و تازه وارد به اروپا و امریکا و فرستادن آنها به چین برای دیدن دورههای آدمکشی و تروریستی میگوید:
این سفرها در واقع یک تور سیاسی - توریستی بود. بیشتر یک ماساژ روانی بود.... اعزام افراد به چین بیشتر از جنبه روانی و تاثیر عمومی آن مدنظر بود. واقعیت امر این بودن که افرادی را که به سازمان جلب میشدند در واقع آلوده میکردیم. فلان جوان را ار درس خواندن بیرون میکشیدیم، گذرنامهاش را در جوی آب میانداختیم و برایش گذرنامه جعلی صادر میکردیم... میبایستی تمام پلهای بازگشت را پشت سر این جوانان خراب کرد... می توانم در مورد علی صادقی را که با نام مستعار عباس فعالیت میکرد توضیح بدهم. علی صادقی دکترای فیزیک اتمی داشت و در پژوهشگاه اتمی فرانسه به عنوان متخصص درجه اول خارجی با حقوق ماهیانه ده هزار فرانک به کار مشغول بود... پاسپورتش را توی جوی آب انداختند و همراه گروه اعزامی به کوبا او را راهی کوبا کردند. صادقی سپس به چین و بعد به منطقه اعزام شد و مدتی در عراق با گروه طالبانی بود تا این که به ایران رفت و دستگیر شد. سه چهار سالی را هم در زندان گذراند و پیش از انقلاب آزاد شد و تا امروز مشعول ادامه پیگیری همان خط سازمان انقلابی حزب توده است... او به عنوان رهبر حزب رنجبران با چهار پنج نفر دیگر در آلاچیقی در منطقه کردستان نشسته و مشغول چرت زدن است. در سفرم به کردستان پس از ۱۶ سال با علی صادقی ملاقات کردم و متوجه شدم چون دیوار گچی شده است و تنها با ۲۰ کلمه صحبت میکند، چرا که با کسی تماس ندارد و از زندگی واقعی بریده است. به تصوبر این که هنوز سال ۱۹۶۵ و قضیه محاصره شهرها از طریق دهات مطرح است.... این نتیجه خود بیگانه کردن انسان هاست و روشن است با مسخ انسانها، نظرات آنها نیز هیج انطباقی با واقعیت تخواهد داشت.
قانون آموزش دانشجویان ایرانی در دانشگاههای خارج از کشور
اجرای برنامه عمرانی دوم کشور را به کارشناسان ایرانی به ویژه در رشتههای پزشکی، مهندسی، کشاورزی، علوم و آموزش و پرورش قانون مربوط به محصلین ایرانی در خارجه[۲] نیازمند ساخت. شاهنشاه و دولت برآن شدند که یک برنامه برای دادن بورس تحصیلی در خارج از کشور در رشتههای پایهای برای پیشبرد کشور به تصویب مجلس شورای ملی برسد که به وسیله آن دانشآموزان دیپلمه کشور با هزینه دولت با شرایط بیمانند در سراسر دنیا برای دریافت درجه لیسانس، فوق لیسانس و یا دکترا[۳] به دانشگاههای گیتی فرستاده شوند. در خرداد سال ۱۳۳۹ قانون راجع به اصلاح ماده اول و سوم قانون اعزام محصلین ایرانی به خارجه[۴] اصلاح شد که براساس آن
- از تاریخ تصویب این قانون وزارت فرهنگ مجاز است فارغالتحصیلان داوطلب را که در دانشکدههای تهران و شهرستانها و همچنین دردانشسرای عالی و هنرسرای عالی در هر یک از رشتههای مذکور در اساسنامه آنها طبق تشخیص شورای رسمی هر یک از مؤسسات فوق حائز رتبه اولمیشوند به خرج دولت و فارغالتحصیلان رتبه اول آموزشگاه عالی و فنی آبادان را به خرج شرکت ملی نفت به خارجه اعزام دارد.... مدت تحصیل کسانیکه درجه تحصیلات آنان لیسانس و فوق لیسانس میباشد حداکثر چهار سال و مدت تحصیل کسانی که دارای درجه دکتری میباشند معادل با مدتیخواهد بود که دانشگاه یا مؤسسات معتبر عالی محل تحصیل برای تحصیل رشته تخصصی مربوط لازم بداند و در هر حال از چهار سال تجاوز نخواهدکرد. مخارج رفت و برگشت دانشجویانی که به خرج دولت اعزام میشوند و همچنین هزینه تحصیل و اعاشه آنان در هر سال از درآمد عمومی کشورپرداخت میشود و در پایان آن سال از محل اعتباراتی که به موجب قانون تیر ماه ۱۳۳۶ از اعتبار مخصوص محصلین آزاد میشود و در صورتی که ایناعتبار کافی نباشد مازاد آن از محل صرفهجویی سایر اعتبارات مصوب وزارت فرهنگ واریز میشود و مخارج رفت و برگشت و هزینه تحصیل و اعاشهآن عده که به خرج شرکت ملی نفت عزیمت مینمایند از طرف شرکت مذکور پرداخت خواهد شد.
همچنین در خرداد ۱۳۳۵ قانون پرداخت کمک هزینه تحصیلی به دانشجویان دانشگاه تهران[۵] که به وام شرافتی میان دانشجویان نامیده شد به تصویب رسید. بر اساس این قانون پس از پایان رسیدن دوره لیسانس، یا فوق لیسانس و یا دکترا زمانی که دانشجو خود حقوق بگیر شده بود، دولت آن وام داده شده را به آنها پیشکش میکرد و دانشجویی وامی را پس نداد.
بنیانگذاری کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و آغاز درخواستهای سیاسی
کنفدراسیون اروپایی - کنگره نخست هایدلبرگ ۲۹ - ۲۶ فروردین ۱۳۳۹ برابر با ۱۸ - ۱۵ آوریل ۱۹۶۰
پایهگذاری این سازمان، در شهر هایدلبرگ (آلمان غربی) در کلوب دانشجویان خارجی دانشگاه هایدلبرگ با نام رسمی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی / اتحاد ملی[۶] در کنگره نخست از ۲۹ - ۲۶ فروردین ۱۳۳۹ انجام شد. شرکت کنندگان در این کنگره: شیرین مهدوی، منوچهر هزارخانی، منوچهر ثابتیان، بهمن نیرومند، منوچهر آشتیانی، حشمتالله معتمدی، روحالله و فریدون حمزهای، حسن رسولی، حسیب، عباسعلی گرامی منش، علی شیرازی، فرخ حسیب، احد رحمان زاده بودند.
اساس کنگره هایدلبرگ را دانشجویان هوادار جامعه سوسیالیستهای ایران- گروه هواخواهان خلیل ملکی و حزب توده در اروپا ریخته بودند. در نشست هایدلبرگ همچنین مرامنامه، اساسنامه و ارگانهای کنفدراسیون تصویب شد و منوچهر هزارخانی، روحالله حمزهای و منوچهر ثابتیان به عنوان هیات دبیران برگزیده شدند. پیگیری و دنباله کار نشست هایدلبرگ در شهر هانور پس از چند ماهی انجام شد تا به بررسی چگونگی تشکیل فدراسیون دانشجویی در سطح کشوری بپردازد. منوچهر هزارخانی مقاله بلند و رسایی درباره "انقلابی بودن" دانشجو و راه و رسم جنبش دانشجویی نوشت در این مقاله که با فرنام "جنبش دانشجویی جزیی است از جنبش ملی و دمکراتیک ما" در نامه پارسی به چاپ رسید و بهمن نیرومند آن را در سمینار دوسلدرف خواند.
علی شریعتی نیز در سال ۱۳۳۹ همزمان با تشکیل جبهه ملی دوم، به پاریس رفت و به کنفدراسیون پیوست. علی شریعتی در این دوره، سردبیر نشریه «ایران آزاد» ارگان رسمی سازمانهای اروپایی جبهه ملی بود.
آرمان کنفدراسیون، هماهنگ کردن تمام دانشجویان و محسلین ایرانی در اروپا، و انجمنها، سازمانها و اتحادیههای محلی ایشان به صورت یک کنفدراسیون به منظور ایجاد و حفظ استواری روح همکاری بین ایشان در فرنگ و آگاهانیدن بیشتر آنها به حقوق و وظایف صنفی خویش و تدارک وسایط تشکیلاتی به منطور ارتباط با همه محصلین ایرانی و مطالعه در شرایط کار و چارهجویی درباره مسایلی که بر قشر دانشجو و تحصیلکرده طبق منافع میهنی ما مطرح است.
در این میان سازمانهای دانشجویی ایرانی در فرانسه، آلمان، انگلستان، با درآمیختن سازمانهای خود کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا را بنیان کردند.
مهدی خانبابا تهرانی که با همبندان حزب توده در آلمان شرقی پیوند نزدیک داشت، برگزار کننده سفر دانشجویان به آلمان شرقی و دیدار با سران حزب توده مانند کیانوری، عبدالصمد کامبخش، ایرج اسکندری بود که به آلمان شرقی پناهنده شده بودند و وسایل آشنایی دانشجویان را با همبندان حزب سوسیالیستی آلمان دموکراتیک شرقی [۷] فراهم میساختند. رهبران حزب توده نیز در آلمان شرقی به چاپ "روزنامه مردم" و مجله تئوریک "دنیا" پرداختند و رادیوی "پیک ایران" را به راه انداختند. این چاپشدهها به وسیله دانشجویان ایرانی که پیوسته در راه آلمان شرقی و غربی بودند قاچاقی به آلمان غربی آورده میشد و از آنجا میان دانشجویان در اروپا و امریکا پخش میشد.
کنفدراسیون اروپایی - کنگره دوم لندن ۱۹ - ۱۶ دی ۱۳۳۹ برابر با ۸ - ۵ ژانویه ۱۹۶۱
کنگره دوم ۱۹ - ۱۶ دی ۱۳۳۹ در لندن برگزار شد و هیات دبیران آن: مهرداد بهار، منوچهر ثابتیان، ژیلا سیاسی، محسن رضوانی و حمید عنایت بودند. در این کنگره نمایندگان فدراسیونهای دانشجویان ایرانی در انگلستان و آلمان، اتجمن دانشجویان ایرانی لوزان، اتحادیه دانشجویان ایرانی در وین و گراتس (پرسپولیس) از اتریش و همچنین نمایندگان انجمنهای دانشجویی شهرهای ورتسبورگ، توبینگن و آگسبورگ (آلمان غربی) شرکت داشتند. هواداران حزب توده و جبهه ملی، گردانندگان و نیروی اصلی کنفدراسیون شدند
افراطی شدن کنفدراسیون با آرمان برقراری حکومت کمونیستی در ایران
کنگره سوم کنفدراسیون اروپایی و نخستین کنگره کنفدراسیون جهانی - پاریس ۱۵ - ۱۱ دی ۱۳۴۰ برابر با ۵ - ۱ ژانویه ۱۹۶۲
کنگره سوم کنفدراسیون اروپایی و نخستین کنگره کنفدراسیون جهانی - پاریس ۱۵ - ۱۱ دی ۱۳۴۰ برابر با ۵ - ۱ ژانویه ۱۹۶۲ با هیات دبیران فرج الله اردلان، مجید تهرانیان، صادق قطبزاده، علی محمد فاطمی و حسن لباسچی برگزار شد.
همبستگی اصلی در کنفدراسیون در کنگره سوم پیش آمد که نمایندگان سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا و سازمان دانشجویان دانشگاه تهران (وابسته به جبهه ملی که در سال ۱۳۳۹ بنیان شد) و کنفدراسیون دانشجویان در اروپا دست در دست هم گزاردند و کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی، اتحادیه ملی را اعلام کردند [۸] و چتر و کانون براندازی سلطنت در خارج و داخل کشور شدند. کنفدراسیون با پروپاگاندای پیوسته علیه شاهنشاه و حکومت کوشش داشت که بیآبروگی در دنیا بسازد که ایران کشوری واپس مانده است و مردم ایران پیوسته زیر شکنجه جان می دهند. برای اثبات این کار فرتوری از سد سال پیشتر از شهر بم را در همه نشریه های خود به چاپ رسانند و نوشتند "اینجا تهران است و شاه، ایران را در تاریکی ها و عقبماندگی نگاه داشته" و تاترهای خیابانی نشان دهنده اعدام به راه می انداختند. کنفدراسیون سرمشق برای ایران را حکومتهای کمونیستی وامانده مانند کوبا، الجزایر، انگولا، موزامبیک، یمن جنوبی، ویتنام و هر کشور نگونبخت دیگری که به کام کمونیستها می افتاد قراردادند. مرکز کنفدراسیون آلمان غربی بود زیرا که رهبران حزب کمونیست توده که از ایران فرار کرده بودند در برلین شرقی زندگی میکردند و از آنجا راه برای رفت و آمد به مسکو باز بود. [۹]
در این کنگره مصوباتی در کمیسیونها به نوشتار درآمد. همچنین جزایری یکی از دو نماینده دانشگاه تهران، گزارش رسایی از مبارزات دانشگاه تهران، سازمان دادن اعتصابات و تظاهرات دانشجویی در دانشگاههای ایران و یورش بردن به دکتر منوچهر اقبال در روز ۴ اسفند ۱۳۳۹ در پهنه دانشگاه تهران و آتش زدن خودروی وی خواند. این گزارش که ناآرامی در دانشگاه را نشان میداد چنان با شور و هیجان از سوی کنگره روبرو شد که زمان درازی با کف زدن سپری گشت. کنگره برآن شد که با هماهنگ کردن مبارزهها به صورت خرابکاری، آتش زدن، آسیب رساندن به اموال دولتی، برانگیزاندن مردم به ویژه کارمندان دولت به کم کاری یا اعتصاب، چرخهای مملکت را از حرکت بازایستانند و از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی ایران جلوگیری کنند.[۱۰]
سردار پیر. سر از زانوی اندیشه بردار و خروش فرزندانت را بشنو که با سینههایی مالامال از امید به فردای پیروزی، نام تو را میبرند. ای دهقان سالخورده تاریخ ما، کاش میتوانستی دیوارههای قلعهای که در آن به زنجیرت کشیدهاند بشکافی و بیرون آیی تا به چشم خویش ببینی که در مزرعه اندیشههایی که کاشتهای نسلی روییدهاست که جز به جهاد نمیاندیشد و جز به راه تو گام نمیگذارد و تو آنگاه می دیدی نهضتی را که تو رهبری کردی و او ترا پرورش داد امروز دارای فرهنگی غنی است. فرهنگی که صفحاتش با خون نگاشته شدهاست و داستانش داستان شکنجهها، زندانها، اسارتها و محرومیتهاست. امروز نسلی که پس از هشت سال پیکارش ولوله در جهان انداخته از این فرهنگ الهام میگیرد. ما نیز هزاران فرسنگ دور از دیار عزیز و یاران دلیر خویش، راه مقدس همین نسل را دنبال میکنیم و بی آنکه لحظهای به منافع خویش و حتی به حیات خویش بیاندیشیم دست اندر کار نبرد با پلیدی و تاریکی هستیم و امروز در برابر همان دشمنانی که از چپ و راست بر تو میتاختند ایستادهایم و میخواهیم در کوشش ملت خود به سوی روشنایی سهم شایسته خویش را داشته باشیم. نام تو امروز نه تنها فضای وطن ما را گرم میدارد بلکه انسانهای بیگانهای را که امروز ما در زیر آن بسر میبریم با روح و دل ما آشنا ساختهاست. زیرا که هر کجا که میگذریم سخن از تو است و پیکار مقدس تو.
ما به تو اعلام میکنیم که به راهی رفتهای وفا داریم. نام تو محک آزادی و شرف ماست و شیرازه اتحاد و پیوند ما. ما به تو اعلام میکنیم که دوش به دوش یاران تو میجنگیم و از شکنجه و کشتار خصم نمیهراسیم. ما به تو اعلام میکنیم بنایی را که پی ریختهای میسازیم. جهادی را که آغاز کردهای به پایان میبریم و دیوارهای استبدادی را که شکافتی، فرو میریزیم. ما به تو اعلام میکنیم که همگام با ملت خویش به پا خاستهایم تا شب سیاه ملک خویش را به صبح کشانیم. استعماری را که تو مجروح کردی بمیرانیم و در راه تو و در پی تو شرف و آزادی ملت خویش را از چنگال دژخیمان مردمخوار و غلامان جاننثار رهایی بخشیم و زنجیرهای گران را از پای تاریخ وطن خود برداریم.
- درودهای گرم و آتشین فرزندان وفادار خویش را بپذیر
نامه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پیش از سفر شاهنشاه ایران به آمریکا به پرزیدنت جان کندی دی ۱۳۴۰
آقای رییس جمهور، بنا بر دعوت شما پادشاه ایران دوباره به کشور شما میآید. چون شاه خود را نماینده مردم ایران میخواند ما نیز ناگزیریم حقایق زیر را به آگاهی شما برسانیم:
از کودتای ۱۹۵۳ به بعد مردم ایران در تحت فشار یکی از فاسدترین رژیمهای جهان قرارگرفتهاند و آزادیهای اجتماعی از مردم سلب شدهاست. پس از انحلال مجلس (از طرف شاه) و عدم تشکیل مجدید مجلس جدید، قانون اساسی ایران عملا و صورتا پایمال شدهاست. هزاران تَن زندانی سیاسی بدون محاکمه در زندانها بسر میبرند و بر هیچکس پوشیده نیست که مردم در زیر فشار حکومتی دیکتاتوری هستند.
آقای رییس جمهور! این شرایط کشوری (حکومتی) است که ایالات متحده بیش از هشتصد میلیون دلار در آن پول ریختهاست. پولی که سراسر حیف و میل شده و منشاء هیچگونه پیشرفت اقتصادی برای مردم نبودهاست. ما دیگر نمیتوانیم خاموش بمانیم در حالی که شما از کسی دعوت کردهاید که به قول و سوگند خود در وفاداری به قانون اساسی پشت پا زدهاست و دستش به خون بیگناهان آلودهاست.
آقای رییس جمهور! ما به دموکراسی معتقد هستیم و میل داریم که تحولات اقتصادی و اجتماعی موثر در کشور ما عملی گردد. ما بهرگونه کمکی نسبت به رژیم کنونی ایران اعتراض داریم و به عنوان دانشجویان ایران این حقایق را به اطلاع شما می رسانیم. مانند خواهران و برادران خود در ایران و اروپا سوگند خوردهایم و معتقدیم که در حفظ حقوق بشری پایداری کنیم و مبارزه را برای بدست آوردن حقوقمان ادامه دهیم.
کنگره دوم لوزان ۱۵ - ۱۰ دی ۱۳۴۱ برابر با ۳۱ دسامبر ۱۹۶۲ تا ۵ ژانویه ۱۹۶۳
کنگره دوم در شهر لوزان در کشور سویس ۱۵ - ۱۰ دی ۱۳۴۱ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره فرج الله اردلان، علی برزگر، صادق قطبزاده، علی محمد فاطمی و حسن لباسچی و بهرام دهقان، فرخ مجلسی و حمید مُهیمن بودند.
کنگره در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۴۱ به نام محمد مصدق و شهدا گشایش یافت. در این کنگره نمایندگان دانشجویان ایرانی از امریکا، سویس، فرانسه، آلمان، ایتالیا، انگلستان، اتحادیه دانشجویان مستعمرات پرتقال، سازمان دانشجویان آفریقای جنوبی، کانادا و سویس نیز پیامهایی به کنگره دادند و پیام دانشجویان الجزایری در کنگره خوانده شد. در این کنگره جزایری و محمد توسلی[۱۱] نمایندگان دانشجویان دانشگاه تهران که زیر کنترل حزب توده بودند نیز شرکت داشتند و پیوستن دانشجویان دانشگاه تهران به کنفدراسیون را به آگاهی همگان رساندند. نشریه پیوند، ارگان فدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان غربی و برلین نوشت که در این نشست ۶۶ نماینده، ۱۰۰ نگرنده (ناظر) و بیست مشاور در کنگره بودند.
خواستهای کنگره درباره ایران: آزادی مصدق، اجرای قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر، آزادی زنان، بیرون رفتن ایران از پیمان سنتو، بیرون کردن مستشاران خارجی (امریکایی)، حق اعتصاب برای کارگران و دهقانان و حق برگزاری سندیکا، از میان برداشتن قرارداد کنسوسیوم و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت!
خواست کنگره درباره مسایل بینالمللی: پشتیبانی از جنبشهای آزادیخواهی، نفی سیاست تبعیض نژادی در افریقای جنوبی و امریکا و پشتیبانی از مبارزه مردم آنگولا و موزامبیک. کنگره همچنین پیامهایی به محمد مصدق، دانشآموزان و دانشجویان ایران تصویب کرد و پیامهایی نیز به اتحادیه دانشجویان الجزایر و فدراسیون دانشگاههای کوبا فرستاد و همبستگی خود را با آنان اعلام کرد.
خواستهای کنگره درباره ایران، خواستهای جبهه ملی بود که همیشه برای رسیدن به آن فشار میآوردند. پشتیبانی از جنبشهای آزادیخواهی در آنگولا و موزامبیک و پشتیبانی از حکومتهای کمونیستی الجزایر و کوبا نشان میدهد که کنفدراسیون دانشحویان ایرانی برای آینده ایران چه نقشههایی در سر می پرورانند، که یک حکومت کمونیستی با شعار "اتحاد، مبارزه، پیروزی" نیز در ایران برپا شود.
بابک امیر خسروی، منوچهر بهزادی که از سال ۱۳۳۲ نماینده دانشجویان دانشگاه تهران (توسو) در اتحادیه بینالمللی دانشجویان بودند، در نهمین کنگره توسو که در بهار ۱۳۴۶ ذر اولان باتور پایتخت مغولستان برگزار شد به عضویت اتخادیه بین المللی دانشجویان (آی - یو - اس) در آمدند.
مصطفی چمران[۱۲] مهندسی خود را در رشته الکترومکانیک از دانشکده فنی دانشگاه تهران گرفت و با بورس تحصیلی یعنی با هزینه ملت ایران در سال ۱۳۳۷ به معتبرترین دانشگاه دنیا، دانشگاه برکلی[۱۳] در کالیفرنیا فرستاده شد و دکترای خود را در رشته الكترونیک و فیزیک پلاسما گرفت. چمران در نهمین مجمع عمومی سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا که در خرداد ۱۳۴۱ در دانشگاه برکلی برگزار شد به همبندی همیشگی سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا در آمد. وی پس از گرفتن دکترای خود پس از مرگ عبدالناصر به جنبش امل در لبنان پیوست و در لبنان پایگاهی برای آموزش چریکی به مبارزان ایرانی ایجاد کرد.
پشتیبانی از شورش نیروهای مذهبی همواره در دستور کار کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور قرارداشت. با شکست شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ کنفدراسیون در اعتراض به دستگیری سید محمد طالقانی و مهدی بازرگان به تکاپو افتاد. با رشد مبارزه گروههای مذهبی در ایران، کنفدراسیون نیز به پشتیبانی از آنها برخاست و و پیوسته نوشتارهای آنان را به ویژه اعلامیههای آیت الله خمینی را در ماهنامهها و هفتهنامههای خود چاپ میکرد و همچنین پیرامون سازمان مجاهدین خلق ایران مقالههای بسیاری به چاپ رساند و برای نجات مسعود رجوی همبند کمیته مرکزی سازمان مجاهدین برای قتلهایی که کرده بود فعالیت بسیار کرد.
چهار روز پس از شکست شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به وسیله خمینی و جبهه ملی برای براندازی سلطنت و جلوگیری از اصلاحات ارضی ، محمد مصدق بزرگ فئودال ایران با پاسپورت سویسی پیامی برای کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در لوزان فرستاد:[۱۴]
پیام من به کنگره کنفدراسیون باین حقیر با یک مدتی تاخیر رسید و بعدا چون بعلت نسیان جواب بموقع عرض نشده موجب بسی تاسف گردید چنانچه عرض کنم مندرجات موثر این پیام جایی برایم نگذاشت و آن را دگرگون ساخت خبری بخلاف واقع عرض نشده و تاثیر کلام در شنونده دال بر صحت قول گوینده است. از این حقیر که در روزهای آخر عمر بسر میبرم و آزادیم بحدیست که میتوانم جواب نامهی آن فرزندان عزیز را با کمال احتیاط بنویسم کاری ساخته نیست جز اینکه توفیق شما را در راهی که قدم برداشتهاید بخواهم و از خدا مسالت نمایم که بتوانید گامهای بلندی بردارید و ایران وطن عزیز را بآزادی و استقلال برسانید امید ملت ایران به شما نسل جوان و بآن عده رجال و افرادیست که در راه آزادی و استقلال وطن آنچه توانستهاند فداکاری کردهاند و از همه چیز خود گذشتهاند دیگر عرضی ندارم جز اینکه از تاخیر عرض جواب معذرت بخواهم - دکتر محمد مصدق
کنگره سوم لندن ۱۳ - ۱۰ دی ۱۳۴۲ برابر با ۳۱ دسامبر ۱۹۶۳ تا ۳ ژانویه ۱۹۶۴
کنگره سوم کنفدراسیون روز دهم دی ماه ۱۳۴۲ برگزار شد و چهار روز به درازا کشید. میان کنگره دوم تا سوم گرایش رادیکالی در کنفدراسیون پدید آمد. در کنگره دوم که اجرای قانون اساسی از خواستها بود در کنگره سوم به براندازی سلطنت دگرگون شد. کنگره سوم پیگیر پشتیبانی از جنبشهای کذایی (ساختگی - دروغین) آزادیخواهی شده بود و کنفدراسیون علیه همکاری شوروی با حکومت ایران مبارزه میکرد. همبندان کنفدراسیون دریافتند که آنها به آرمان سیاسی خود در ایران نه تنها نزدیکتر نشدهاند بلکه دورتر شدهاند.
کنگره در این نشست، به پشتیبانی دولت امریکا از کشور ایران یورش برد و دست به دامان نمایندگان کنگره امریکا شد که چرا دولت آمریکا برای اجرای برنامههای عمرانی به ایران وام میدهد و چرا آمریکا ارتش ایران را نیرومند میسازد. همچنین کنفدراسیون نمایندگان آمریکا را محکوم کردند که چرا آمریکا در مسایل ویتنام دست درازی میکند و چرا حکومت کمونیستی کوبا را زیر فشار اقتصادی قراردادهاست. کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی همچنین سفر لئونید برژنف صدر هیات رییسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی به ایران و کمکهای سیاسی و اقتصادی شوروی به ایران را محکوم کردند. کنگره لندن، هیات دبیران برگزیده را به فرستادن نامهای به اتحادیه دانشجویان یوگسلاوی واداشت که از آنان بخواهد که از سفر مارشال تیتو رهبر آن کشور به ایران جلوگیری کنند. این نامه با امضای حسن ماسالی به اتحادیه دانشجویان یوگسلاوی در بلگراد فرستاده شد.[۱۵]
کنگره کنفدراسیون اعلام داشت برای از بین بردن و سرنگونی سلطنت در ایران میباید در پهنه بینالمللی وارد مبارزه سیاسی شوند بدین روی دبیر کنگره، حسن ماسالی، نامهای به نیکیتا خروشچف نخستوزیر شوروی فرستاد[۱۶].
دادن بورس تحصیلی را رضا شاه بزرگ در زمانی که بودجه مملکت بسیار کم بود بنیان کرد و کسانی چون مهدی بازرگان، و... را برای تحصیل به خارج فرستاد. محمدرضا شاه پهلوی نیز همچون پدرش برای پیشبرد رفاه مردم و عمران کشور و اینکه کشور ایران کارشناس در رشتههای پزشکی، مهندسی، کشاورزی داشته باشد، پیوسته سالیانه صدها دیپلمه را به کشورهای اروپایی و امریکایی میفرستاد تا پس از پایان تحصیل کارهای مملکتی را بر دوش بگیرند. به جای آن، بیشتر این دانشجویان با پول ملت ایران انقلابی شدند و در زمانی که در ایران، شاهنشاه با گامهای استوار در راه از میان برداشتن فئودالیسم و تقسیم زمینهای کشاورزی میان برزگران پیش میرفت و در خود نظارت بر اجرا و دستآوردهای برنامه عمرانی دوم[۱۷] میداشت و با برانگیزاندن سرمایهداران داخلی و خارجی برای سرمایهگذاری در کشور میکوشید تا کارخانههای داخلی مانند کارخانه ارج، کارخانه بی اف گودریچ، کارخانه کاشی سازی ایرانا، کارخانه لوازم خانگی خرم، کارخانه مونتاژ فیات و غیره بنا شود و تولیدات صنعتی ایرانی به دست کارگر ایرانی ساخته و در بازارهای ایران و منطقه سرازیر شوند، و همچنین با تلاش خستگی ناپذیر شاهنشاه در ساختن زیربنای کشور راهها، سدها، کشیدن آب لولهکشی به خانهها و فراهم آوردن برق و دیگر خدمات پایهای کشور، چهره واپسماتده ایران را دگرگون میکرد تا کشور ایران که در راه رشد و یافتن اعتبار در پهنه سیاسی بینالمللی بود را به جهانیان بشناساند، کنفدراسیون رادیکالتر از پیش و دست به اسلحه بردند و سوءقصد نافرجام به جان شاهنشاه را که در روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ در کاخ مرمر[۱۸] انجام یافت را در این کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی برنامهریزی کردند.
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور که نگرانی پول و جا و هزینه دانشگاه را نداشتند این بار در زمان کنگره سوم هیجانزده و سر از پا ناشناخته زیر نفوذ انقلاب کوبا و الجزایر رفتند. در کنگره سوم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور، دانشجویان جبهه ملی و حزب توده قدرت گرفته بودند و کمیتههای گوناگون آن پیوسته اعلامیه علیه سلطنت محمدرضا شاه پهلوی صادر میکردند با "اصول تئوریک " و و "قوانین علمی" کمونیستی تیشه بر ریشه کشور ایران میزدند. علی شایگان از یاران محمد مصدق بزرگ فئودال ایران پیامی به کنفدراسیون فرستاد. پیام دانشجویان دانشگاه تهران به وسیله ابوالحسن بنی صدر[۱۹] نماینده دانشجویان دانشگاه تهران که برای نخستین بار در کنگره کنفدراسیون شرکت میکرد، خوانده شد. آیت الله محمدهادی میلانی نیز پیامی به کنگره کنفدراسیون فرستاده بود. افزون بر این، اتحادیه ملی دانشجویان سوسیالیسم، ارگان جامعه سوسیالیستهای ایرانی در اروپا با چاپ نوشتارهایی پیرامون پیروزی کنگره کنفدراسیون در لندن نوشتند:
... نکته برجسته دیگر اینکه پیامی توسط آیت الله میلانی از جانب جامعه روحانیت به کنگره فرستاده شده بود. این پیام که ورود نیروهای پیشرو مذهبی را به میدان مبارزه با نظام استبدادی دست نشانده استعمار اعلام میکرد، شور و هیجان توصیفناپذیری به کنگره بخشید و با استقبال بینظیری مواجه گشت....
در کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در لندن جبهه ملی، کنفدراسیون و روحانیت همبستگی خود را برای براندازی سلطنت و کشتن شاهنشاه ایران اعلام داشتند. روح الله خمینی پس از شورش ۱۳۵۷ در ایران بارها گفت که آغاز انقلاب ایران سال ۱۳۴۲ بوده است.
با پایان سومین کنگره کنفدراسیون در ۱۳ دی ۱۳۴۲ دامنه کارها و کارشکنیها و پروپاگاندای کنفدراسیون علیه سلطنت گسترش مییافت. دانشجویان کنفدراسیون خارج از کشور توجه روزافزونشان به مسایل ایران و نوسازی و بازسازی آن بود که نشانه پیشرفت کشور و عشق ملت به میهن و شاهنشاه بود. به همین سبب بر کارها و تبلیغات خود در خارج از کشور افزودند. از سوی دیگر با پیشباز از محمد توسلی و جزایری نمایندگان دانشجویان دانشگاه تهران در کنگره لوزان و پیشباز باشکوه از ابوالحسن بنی صدر نماینده دانشجویان دانشگاه تهران و سازمان دانشجویی وابسته به جبهه ملی در دانشگاه تهران و برگزیدن بنی صدر به عنوان ریاست افتخاری کنگره، کوشش در رخنه به دانشجویان داخل کشور داشتند که جنبش دانشجویی در ایران علیه سلطنت را سامان دهند.
کنگره چهارم کلن ۱۷ - ۱۳ دی ۱۳۴۳ برابر با ۷ - ۳ ژانویه ۱۹۶۵
کنگره چهارم در شهر کلن آلمان غربی در تاریخ ۱۷ - ۱۳ دی ۱۳۴۳ برابر با ۷ - ۳ ژانویه ۱۹۶۵ برگزار شد. هیات دبیران کنگره چهارم: ابوالحسن بنی صدر، بهرام دهقان، خسرو شاکری، حسن ماسالی و پرویز نعمان بودند. بنی صدر در چهارمین کنگره کنفدراسیون جهانی به همبندی (عضویت) هیات دبیران کنفدراسیون در آمد. در این زمان صادق قطبزاده، بنی صدر و مصطفی چمران از فعالین جنبش دانشجویان خارج از کشور بودند.
با پیروزی انقلاب شاه و مردم و ویژه ساختن درآمد نفت به برنامه عمرانی دوم پس از بسته شدن قرارداد کنسرسیوم، با پشتکار دولتهای حسین علاء، دکتر منوچهر اقبال، علی امینی و اسدالله علم کشور به سوی صنعتی شدن و گسترش اقتصادی و اجتماعی گام برداشت. نیاز کشور به کارشناسان در رشتههای پزشکی، مهندسی و کشاورزی سبب شد که دولت با فراهم آوردن هر گونه دستمایه (امکانات) و ابزاری جوانان را به تحصیل در اروپا و امریکا بر انگیزد. با بالارفتن شمار دانشجویان فرستاده شده به خارج، بیشتر آنها، همین که پایشان به اروپا و یا امریکا میرسید به همبندی کنفدراسیون درمی آمدند. با این گسترش روزافزون شمار دانشجویان هر روز نیز به بخشهای نوین در انجمنهای دانشجویی نیز افزوده میشد.
برانگیزاندن افکار عمومی علیه شاه یکی از مهم ترین و اساسی ترین وظایف کنفدراسیون بود. بدین روی کنگره در قطعنامه سیاسی خود چنین نوشت:
ما روش خودسرانه شاه در امور مملکت را که خلاف نص صریح قانون اساسی و حق حاکمیت ملی است شدیدا محکوم میکنیم و رژیم ایران را از روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به بعد دولت قانونی ایران نمی دانیم. همچنین رفراندوم شش بهمن ۱۳۴۱ و انتخاباتی که از آن تاریخ (۲۸ مرداد ۱۳۳۲) تا کنون صورت گرفتهاست و مصوبات مجالس از درجه اعتبار ساقط است و دوره فترت هنوز ادامه دارد. نطر به اینکه اجرای قانون اساسی و قوانین عادی بطور جبری بلااثر ماندهاست و نظر به اینکه ادامه تسلط رژیم شاه حیات ملی را به خطر میاندازد کنگره تقاضای سارمان دانشجویان تهران را اجابت مینماید و در طریق هماهنگ نمودن هرچه بیشتر نهضت دانشجویی با نهضت ملی ایران و جلب افکار عمومی علیه دیکتاتوری شاه را یکی از مهمترین و اساسیترین وظایف کنفدراسیون قرار میدهد و هیات دبیران را موظف میدارد هر اقدامی که در این زمینه لازم آید بعمل آورند.
چهارمین کنگره کنفدراسیون جهانی دانشآموزان و دانشجویان ایرانی با شرکت ۵۰ نماینده و ۱۵۰ ناظر برگزار شد و در درازای چهار رور با بررسی مسایل داخلی ایران و تصویب قطعنامهای به کار خود پایان دادو نمایندگان شرکت کننده در کنگره اساسنامه کنفدراسیون را بهبود دادند و پیامهایی به محمد مصدقالسلطنه بزرگ فئودال ایران با پاسپورت سویسی و آیت الله خمینی[۲۰]، استادان و دانشجویان زندانی، کارگران، دهقانان، و رنجبران و زنان ایران فرستادند. و روش و چگونگی براندازی سلطنت یعنی کشتن شاهنشاه در کاخ مرمر را به وسواس بسیار بررسی کردند و چندین روز در کلن جشن و سرور برپا داشتند.
با شکست شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و پشیتبانی مردم از انقلاب شاه و مردم و بیرون راندن خمینی از ایران، دانشجویان کنفدراسیون دست به دامان دگرگونیهای بینالمللی شدند و به دنبال انقلاب کوبا و الجزایر شتافتند. روز به روز دانشجویان ایرانی خارج از کشور به سوی گرایشهای چپ بیشتر کشیده میشدند. دو رکن اپوزیسیون در خارج از کشور یعنی جبهه ملی و حزب توده دچار آشفتگی شدند و سرانجام جناح مذهبی در جبهه ملی، در راه آموزش نیرد مسلحانه رو به مصر و لبنان آورد و جناح غیر مذهبی جبهه ملی، الجزایر را سرمشق خود ساخت. چپ انقلابی نیز با جدا شدن از حزب توده، ایدهآل خود را در کوبا یافته و امیدهای تازهاش را نیز در چین و ویتنام جستجو میکرد. در این گیرو دار و ورود دانشجو از ایران به کشورهای اروپایی و امریکا، حزب توده که برنامهریز نظریه انقلابی بودن دانشجویان در کنفدراسیون بود توانست که در کوتاهی شمار زیادی از دانشجویان را گردهمآورد. منوچهر هزارخانی[۲۱] نوشتارهای رسایی درباره "انقلابی بودن دانشجو و راه و رسم جنبش دانشجویی" نوشت. که در سمینار دوسلدورف به وسیله بهمن نیرومند نیز خوانده شد آموزشهای فراوانی به دانشجویان تازه رسیده میدادند و آنها را علیه کشور ایران و سلطنت برمیانگیختند.
آغاز همکاری با خمینی - آموزش نظامی در کشورهای کمونیستی
سمینار دوسلدرف خرداد ۱۳۴۴ برابر با ژوئن ۱۹۶۵
با برآب شدن نقشه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در لندن برای کشتن شاهنشاه و دستگیر شدن کسانی که پشتپرده آتش مسلسل بر روی شاهنشاه گشوده بودند، کنفدراسیون دست به کارهای بیشماری زد و سمیناری که پیشتر در کنگره چهارم در لندن برای پس از ترور شاهنشاه در شهر دوسلدرف در آلمان غربی برنامهریزی شده بود برگزار گردید. در این سمینار پنجاه تن از نمایندگان واحدهای اروپایی و کادرهای فعال و کارکشته کنفدراسیون شرکت داشتند. در این سمینار، نمایندگان دو سازمان دانشجویی، کنفرانس بینالمللی دانشجویان (کوسک) و اتحادیه بینالمللی دانشجویان (آی - یو - اس) که فدایی شوروی بودند نیز شرکت داشتند و شرکت آنها یعنی نشان سرنوشت کنفدراسیون. در درازای چهار روز گفتگو پیرامون مسایل گوناگون قطعنامهای به تصویب رسید:
۱- درباره سندیکالیسم دانشجویی و نقش دانشجو در اجتماع
- نقش دانشجو در کشورهایی نظیر ایران یک نقش انقلابی است و باید باشد.
- تغییر وضع و آینده دانشجویان از تغییر نظام موجود جدا نیست.
- برای آینده بهتر و بدست آوردن حقوق خود در اجتماع هر دانشجویی باید برای تغییر بنیادی جامعه مبارزه کند.
- دانشجو در پروسه مبارزه باید ار: انتقاد، تجزیه و تحلیل علمی، تشکل و مبارزه صنفی، آگاه کردن تودهها و شرکت در مبارزه تودهها استفاده کند.
- سندیکالیسم دانشجویی باید تودههای وسیع دانشجو را متشکل کند و در مبارزات مردم شرکت جوید.
- سندیکالیسم دانشجویی نباید به صورت یک حزب سیاسی درآید یا جای آن را بگیرد.
- سندیکالیسم دانشجویی نباید به صورت یک جریان خاص از مبارزات مردم درآید. سندیکای دانشجویی باید از یک طرف در خدمت مردم باشد، از مبارزات آنها پشتیبانی و آن را تقویت کند و از طرف دیگر انقلابترین و آگاهترین نیروهای خود را به اعماق مردم بفرستد.
- سندیکای دانشجویی از یک طرف کمک غیرقابل صرفنظری برای مبارزات سیاسی و سازمانهای انقالبی است و از طرف دیگر به مثابه یک مخزن نیروی انسانی و کمتب اولیه تعلیمات برای فعالالن آینده آن سازمانها به شمار میرود.
- سندیکای دانشجویی در خارج از کشور در شرایط اختناق جای اتحادیه درون کشوری را به مثابه نماینده دانشجویان ایرانی در برابر افکار عمومی دنیا میگیرد.
- سندیکای دانشجویی در خارج از کشور باید با بالا بردن سطح آگاهی دانشجویان طی جریان مبارزه خود، آنها را برای رفتن به ایران و شرکت در مبارزات با سطح بالاتر آماده سازد.
- در هر مرحله از مبارازات سندیکای دانشجویی نیز باید شکل سازمانی و مبارزه خود را به منظور تطبیق با نهضت انقلابی تغییر دهد.
با پایان کار سمینار دوسلدرف، سیاستی رسمیت پیداکرد که سرنوشت جنبش دانشجویی خارج از کشور را برای سالهای آینده و چگونگی اندیشه و کارهای انقلابی و کشیدن نقشههای قتل روشن کرد. با شکست شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و نافرجامی سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ و از سوی دیگر با بالارفتن احترام شاهنشاه و شناخته شدن معظمله به عنوان سیاستمدار تراز اول در پهنه بینالمللی و دادن فرنام آریامهر با درخواست سازمان یونسکو برای کارهای ارزنده معظمله در سودآموزی مردم ایران و بنیان جنبش بینالمللی سوادآموزی و سپاه دانش در ایران کنفدراسیون آغاز به نامه نوشتن به سران دنیا کرد که شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی را از سازمان های بینالمللی بیرون کنند.
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور برای ویرانی ایران و براندازی سلطنت و شخص محمدرضا شاه پهلوی رو به ایجاد گروههای بیشمار مارکسیستی و دینی نهاد که هر ارزشی را با سنجه دیگری میآزمودند و آرمانشان چیزی نبود جز انقلاب و رسیدن به جامعه دلخواهشان با الگوی کوبا والجزایر.
کنگره پنجم اشتوتگارت ۱۰ - ۴ آذر ۱۳۴۴ برابر با ۳۱ - ۲۵ دسامبر ۱۹۶۵
کنگره پنجم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در شهر اشتوتگارت در آلمان غربی به تاریخ ۱۰ - ۴ آذر ۱۳۴۳ برابر با ۳۱ - ۲۵ دسامبر ۱۹۶۵ برگزار شد. هیات دبیران کنگره پنجم جمشید انوری، منوچهر حامدی، رحمت خسروی، زهره کاویانی و حسن ماسالی بودند.
با درهم شکستن شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به وسیله نیروهای انتظامی و با پشتیبانی مردم، همبندان جبهه ملی چشم به راه جنبش دمکراتیک مردم ایران نشستند تا شاید کوبایی دیگر یا الجزایر دیگر در ایران بوجود آید. در این میان، سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور، در شهر مونیخ آلمان غربی در بهمن ۱۳۴۲ کنفرانسی برگزار کرد که در آن از سران حزب توده که در جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی به سر میبردند گلایه کردند که کم کاری میکنند. چندی پس از این تاریخ حزب توده در بهار ۱۳۴۳ کنگره سازمان انقلابی در شهر تیرانا، پایتخت آلبانی را برگزار کرد. سازمان انقلابی آغاز به تبلیغ مبارزه مسلحانه و کارهای پاتیزانی کرد، و گروههایی را برای آموزشهای تروریستی به کوبا و چین فرستادند. دگرگونیهایی که در حزب توده انجامیافت در جبهه ملی نیز پیش آمد. رهبران سرخورده جبهه ملی دوم با تشکیل جبهه ملی سوم به همان سویی که حزب انقلابی توده کشیده شده بودند، رفتند و کارهای سیاسی خود را با بر پایه مبارزه مسلحانه و کارهای چریکی در ایران استوار ساختند. در جبهه ملی همبندان چه مذهبی و یا چه با گرایش چپ برای آموزشهای چریکی به مصر و الجزایر فرستاه شدند.
کنفدراسیون با دگرگونیهایی که در جبهه ملی و حزب توده انجام یافت، همچنان گستردهتر میشد و بیشتر جوانان دیپلمهایی که دولت با رویای اینکه بزودی آنها کارشناسان ارزنده به کشور برخواهند گشت و روز به روز به شمار دانشجویان بورسیه به خارج از کشور میافزود و این دانشجویان، بیدرنگ پس از ورود به اروپا یا امریکا به دام کنفدراسیون میافتادند و آموزش سیاسی درباره کوبا، الجزایر، چین و ویتنام میدیدند. قطعنامه سمینار دوسلدرف بودن دانشجویان یاغی و دشمن ایران را به ثبت رسانید و سازمان انقلابی حزب توده، برنامهریز نظریه دانشجوی کنفدراسیون باید دانشجوی انقلابی باشد، توانست در کوته زمانی، گروه گروه دانشجو را با این نظریه به کنفدراسیون جذب کند.
کنگره پنجم کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی که با شرکت دانشجویان ایرانی از سراسر گیتی برگزار شد، در درازای شش روز راههای نوینی برای گسترش کارهای سازمانی و نیرومند ساختن آینده کنفدراسیون به تصویب رسانید. کنفدراسیون پیامی به محمد مصدق بزرگ فئودال ایران با پاسپورت سویسی، به چهارده تن دستگیرشدگان سوءقصد به شاهنشاه در کاخ مرمر و به رفقای برنامهریز سوءقصد به شاهنشاه پورکاشانی، رسولی، شیروانلو، منصوری و نیکخواه فرستادند. همچنین پیامهای دیگری به دانشجویان دانشگاه تهران ، به کنفرانس همبستگی کشورهای آسیا - آفریقا و آمریکای لاتین ، به سازمان ملی زنان ایران فرستاد. رییس کنگره با شعار "اتحاد، مبارزه، پیروزی" کنگره را به پایان رساند.
مصدق ارجمند پیشوای آگاه و شکستناپذیر ملت ایران
آزمایش تاریخ و حوادث آموزنده نیم قرن معاصر آن چنان در جهت بازشناساندن چهره تابناک مرد خردمند جامعه میهن ما بازی کردهاست که میراثداران نهضت ملی همواره با یادآوری و الهام از بنیانگذار جنبش ضد استعماری و رهایی بخشت ایران راه دشوار پیروزمندی را برای به آزادی و رهایی مطلق مردم ایران از بندهای گران استعمار و استثمار راهنمای پیکار بی امان خود میسازند
گذشت سالهای سیاه سلطه دیکتاتوری در ایران و گروگان گذاشتن ذخائر ملی ما و سرانجام مبدل شدن کشور به یک پایگاه نظامی اجنبی مبین حقانیت مرد والا و ایراندوستی است که نخستین باز خواست و توانست ایرانی را به واقعیت تاریخی وجود خود آشنا سازد و به او در انجام آرزوهای دیرین برای حصول استقلال و آبادی و آزادی الهام ببخشد. نسل جوان در ورای عبار تیره و ظلمتافزای نظام حاکم روشنبینی و پایمردی و استقامت شما را می ستاید و در این هنگام که نمایندگان دانشجویان ایرانی از سراسر جهان در کنگره کنفدراسیون گردهمآمدهاند شایسته می دانند پاکترین درودهای قلبی خود را عرضه کنند و بدینگونه به دشمنان دژکام و بدسگال ملت آگاهی و بیداری خود را نشان دهند زیرا شاید این نخستین بار است که ملت دردکشیده ما میتواند در زمان یک خدمتگزار و مرد بزرگ تاریخ وفاداری و بزرگداشت خود را آشکار سازد و با او در فرجام دادن به رسالت میهنی اش تجدید عهد و میثاق کند.
پیشوای گرامی کنگره کنفدراسیون که با شرکت نمایندگان دانشجویان از آمریکا، آلمان، اتریش، ایتالیا، انگلستان، فرانسه، سویس، ترکیه و بلژیک تشکیل گردیده بود طی جلسات پرشکوهی که نمودار همبستگی و دوستی مردم ایران به آتفاق آرا موفق به تصویب برنامه جامعی گردید که نکات زیر بخشی از آن محسوب میشود. ۱- آغاز کوششی خستگیناپذیر و مداوم به منظور آزادی رهبر ملت ایران "دکتر مصدق" چه زندانی بودن دکتر مصدق را نشانه دربند بودن ملت ایران می داند. ۲- انبوه کثیری از مردان دلیر ایران به جرم آزادیخواهی و استقلال طلبی در شکنجه گاهها و زندانهای حکومت ایران سرنوشت سیاهی را می گذرانند و این خود میتواند انگیزهای شکفت در تمرکز همه نیروهای پیکارجو و خاصه دانشجویان ایرانی در سراسر جهان باشد که در رهایی این زندانیان شیردل و ایرانپرست به فعالیتی شدید و بیکاری عظمیم دست بزنند و با بهره جویی از همه وسایل ممکن به ازادی زندانیان سیاسی واقعیت بخشند. ۳- به دنبال دهها موج مترقی دیگر پنجمین کنگره کنفدراسیون ایجاد بنیاد نوین یک سازمان مالی را برای تامین حداقل هزینه دانشجویانی که از طرف هیات خاکمه و دستیاران آن در ایران و خارج از آن (سفارت خانهها و سازمان امنیت) از امکانات تحصیلی محروم شدهاند اعلام کرد و در یان طریق تاکنون فعالیتهای ثمربخشی انجام شدهاست که از جمله جلب نظر شخصیتهای بینالمللی را برای توسعه این کانون نوبنیاد باید ذکر کرد. کنفدراسیون دانشجویان ایران آرزو دارد که بذل لطف و تایید عالیه آن پدرگرامی شامل این کانون نوبنیاد گردید و نام دکتر مصدق زینتبخش تاریخ این سازمان باشد. با این پیام گرمترین سلام فرزندان خود را بپذیرید.
درود ما به شما جوانان مبارز که لحظهای از پیکار خود بر علیه دشمنان مردمان ایران بازنایستادهاید. بر شما رادمردان درود بارد که با استقامت و فدارکاری درراه آرمانهای و نیل به هدف مشترکمان نشان دادید که حتی حاضرید از جان خود بگذرید. شما فرزندان خلف ملت ایران که گول عوامفریبیهای هیات حاکمه جابر را نخوردید و با عزمی راسخ در راه پیوند با تودههای مردم گام برداشتید و لحظهای تردید و زبونی به خود راه ندادید. شما سربازان راه آزادی برای اعتلای آرمانهای دیرین مردم رنج دیده ایران در مقابل تمام فشارها و شکنجههای جلادان رکن دو و سازمان امنیت ایستادگی کردید و فریاد اعتراض خود را راز لابلای درهای زندان برعلیه آنان بگوش مردم آزادیخواه جهان رسانیدید و پرونده سازان را رسوا نمودید. شما به دنیا نشان دادید که ادعای بیشرمانه دستگاه حاکمه ایرا ن دایر به وجود دموکراسی و آزادی در ایران چیزی جز صحنهسازی ماهرانهای نیست و برای اولین بار واقعیات شکنجهگاههای ایران را فاش کردهاید. باشد که روزی توفان خشم مردم ایران این بساط ظلم و ستم را درهم کوبد. ما برای نیل به آرمانهای مشترکمان از هیچگونه کوششی فروگذار نخواهیم کرد و راه شما را سرمشق خود قرارداده و تمام هم خود را برای برملاساختن ماهیت پلید رژیم پلیسی ایران بکار خواهیم برد و تا آزادی شما و همه میهنپرستان ایرانی از پای نخواهیم نشست.
- برقرارباد پیوند دانشجویان ایرانی خارج از کشور با ملت خود
رفقای عزیر - شما که به ایران بازگشتید و حیات و هستی خود را صادقانه در طبق اخلاص گذاشتید و کمر همت برای خدمت به مردم محروم و میهن استعمارزده بستهاید. شما که پیمان بستید برای این هدف بزرگ مشترکمان تا آخرین حد توانایی خود تلاش کنید و سرتسلیم در مقابل تهدید و زور فرونیاورید. شما که به پیمان خود وفادار ماندهاید حتی در زندان حتی در زیر شکنجه حتی در محاکمه نظامی حتی در مقابل مرگ با شهامت و با اتکا به ایمان خود نشان دادید که قشر دانشجو یک بار دیگر در صف مبارزه جای خود را حفظ کرده نشان دادید که دانشجویان ایران در این راه حاضر بهرگونه فدارکاری حتی نثار جان خود هستند. ثابت کردید که روشنفکران ایران برخلاف عده قلیلی راه تسلیم به زور و زر را برنمی گزینند. نهضت دانشجویی ایران و کنفدراسیون به داشتن سربازانی چون شما به خود میبالد شما در واقع به پاسداری از شرف و اعتبار جنبش ما برخاستید و از اینکه این وظیفه خطیر را با قهرمانی و غرور انجام دادید سرافرازیم. در این زمان و به مناسبت پنجمین کنگره خود با شما عهد میکنیم که سرمشق شما را همیشه به یاد داشته باشیم و تا نیل به هدف مشترکمان با ایمان و از خود گذشتگی هرچه تمامتر و با تمام قوا به مبارزه خود ادامه دهیم. - پیروز باد مبارزه ملت ایران - برقرار با پیوند دانشجویان ایرانی با مردم ستمدیده ایران.
برای نزدیکی بیشتر به آیتالله خمینی و شورشیانش هیات دبیران کنفدراسیون پس از شرکت در سمنیار کنفرانس بینالمللی دانشجویان که در تیر ماه ۱۳۴۵ عراق برگزار شده بود به دیدار خمینی رفت و پشتیبانی کنفدراسیون دانشجویان را را از مبارزات روحانیون مترقی به ویژه شخص خمینی اعلام داشت. در گزارش نخستین دیدار هیات دبیران کنفدراسیون چنین آمده است:
مذاکرات حضرت آیتالله خمینی با دبیر کنفدراسیون جهانی در روز ۲۵ ژوئن برابر با ۴ تیرماه [۱۳۴۵] در نجف اشرف پیرامون نحوه همکاری های آینده روحانیون با دانشجویان صورت گرفت و حضرت آیتالله در مورد تمایل کنفدراسیون برای همکاری و تماس با مدارس علمیه قم و سایر مدارس مذهبی موافقت خود را بیان داشتند. از طرف دبیر کنفدراسیون اطلاعات لازم درباره کنفدراسیون و فعالیت های آن در جنبه های مختلف در اختیار حضرت آیتالله گذاشته شد. حضرت آیتالله ضمن اظهار تاسف از وضع میهن و ظلم و غارتی که به جمیع طبقات صورت می گیرد، اشاره به زندانی شدن عده کثیری از میهنپرستان کردند و فرمودند که این مبارزات را باید توسعه داده و تمام ملت را در آن شرکت داد. حضرت آیتالله خمینی مرجع تقلید مسلمانان جهان توسط آقای ماسالی دبیر کنفدراسیون خطاب به دانشجویان ایرانی چنین بیان داشتنتد:
- دانشجویان باید متحدا به مبارزات خود ادامه دهند و مردم ستمدیده ایران و آنچه بر آنان می گذرد را فراموش نکنند. آینده مملکت بدست جوانان سپرده می شود و در حفظ و حراست آن نباید غفلت کنندو ما روحانیون با شما در این راه همراه هستیم و بر اساس احکام اسلام با شما همکاری می کنیم[۲۲]
سمینار گراتس در کشور اتریش آذر ۱۳۴۵ برابر با نوامبر ۱۹۶۶
سمینار گراتس که در آذر ماه ۱۳۴۵ برگزار شد چهارمین سمینار کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور بود. در این سمینار گفتگوها پیرامون جنبشهای دمکراتیک دانشجویی گذشت. دانشجویان ایرانی که همگی در کشورهای اروپایی به اصطلاح درس میخواندند و از همه رفاه اجتماعی و فرهنگی و سیاسی این کشورهای غربی که دانشجویان آن را مهد امپریالیسم مینامیدند، و از آن بهرهمیبردند، در پایان سمینار به این اندبشه مهم دست یافتند که چکیده آن این بود که
از آنجا که برآورده شدن خواستهای دانشجویان در کشورهای عقب مانده مانند ایران، مانند تغییر رژیم به رژیمهای کمونیستی، با وجود رژیمهای وابسته در این کشورها ممکن نیست، تنها با انجام دگرگونیهای بسیار ژرف اجتماعی میتوان خواستههای دانشجویان را فراهمآورد. ولی این کار با پایداری امپریالیسم در برابر جنبشهای دانشجویی روبرو میشود. بنابراین همه دانشجویان در این کشورها میباید با امپریالیسم مبارزه کنند. پدیده ناسیونالیسم در کشورهای عقب مانده برخلاف ناسیونالیسم در کشورهای سرمایهداری، دارای طبیعتی پدافندی است. از این رو کمونیستها در این کشورها با امپریالیسم در ضدیت هستند و جهان وطن میباشند. از آنجا که دانشجویان کشورهای عقب مانده خواهان برقراری صلح واقعی در گیتی هستند، تنها راهی که میماند نبرد رهایی بخش ملی در برقراری صلح در گیتی است .
کنگره ششم فرانکفورت ۱۷ - ۱۳ دی ۱۳۴۵ برابر با ۷ - ۳ ژانویه ۱۹۶۷
کنگره ششم فرانکفورت ۱۷ - ۱۳ دی ۱۳۴۵ برابر با ۷ - ۳ ژانویه ۱۹۶۷ هیات دبیران این کنگره: محمدرضا اعلم، چنگیز پهلوان[۲۳]، رحمت خسروی، حسن ماسالی و بهمن نیرومند[۲۴] بودند.
در این کنگره در آستانه سفر رسمی شاهنشاه و شهبانو به آلمان فدرال بود که برای ۶ خرداد تا ۱۴ خرداد ۱۳۴۶ برنامهریزی شده بود، برگزار شد. در این کنگره کنفدراسیون برنامه ورود شاهنشاه را به آلمان ریخت:
- نامه به هاینریش لوبکه پرزیدنت آلمان برای پس گرفتن دعوت از شاهنشاه برای دیدار رسمی از آلمان. این نامه در صدها هزار روگرفت (نسخه) چاپ شد و در همه جا پخش شد.
- چاپ نامههای سرگشاده در روزنامهها و مجلههای لیبرال و چپگرای آلمان که ایران در اختناق و شکنجه و خون در حال مرگ است. روزنامهها و مجلات سنگین آلمان و اخبار رادیو و تلویزیون آلمان از پیشرفتهای ایران و برنامههای عمرانی و ایران مدرن گزارش میدادند.
- چاپ تصویرها و فرتورهای دروغین برای بیآبروکردن ایران و شاهنشاه که ایران فقیر و بدبخت است و شاهنشاه دیکتاتور
- فراخوان برای سفر همه دانشجویان اروپا و امریکا به آلمان فدرال برای برگزاری تظاهرات بزرگ علیه شاهنشاه
- سازمان دادن تظاهرات برای بیآبرو کردن کشور ایران و شاهنشاه در شهرهای بن، مونیخ، برلین و هامبورگ
- سازمان دادن تظاهرات پروپاگاندای منفی و ضد شاهنشاه به وسیله دانشجویان کنفدراسیون در اروپا که به آلمان نمیتوانند بیایند در کشورهای اتریش، ایتالیا، انگلستان، بلژیک، فرانسه، ترکیه و امریکا در برابر سفارتخانههای ایران و کنسولگریها
دیدار شاهنشاه آریامهر از آلمان غربی خرداد ۱۳۴۶
با نزدیک شدن سفر شاهنشاه به آلمان غربی، بهمن نیرومند که برای آگهی و شناساندن کتابی که درباره ایران نوشته بود با فرنام "پرشیا، مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتور دنیای آزاد" در سفر بود، در هامبورگ با ژورنالیست اولریکه ماینهوف[۲۵]دیدار کرد، کسی که پس از چندی با آندریاس بادر[۲۶] گروه تروریستی فراکسیون ارتش سرخ[۲۷] را بنیان کرد. سرانجام این دیدار این بود که اولریکه ماینهوف نامهای به علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران بنویسد. در این نامه اولریکه ماینهوف که خود هیچگاه در ایران نبوده، درباره ایران چنین مینویسد[۲۸][۲۹]:
در بلوچستان و مهران ۸۰٪ مردم سفلیس دارند... ۵۰٪ نوزادان ایران از گرسنگی، فقر و بیماری میمیرند.... کشاورزان مهدیآباد از کاه و آب تغذیه میکنند،... برزگران علیه قانون مبارزه با ملخ هستند زیرا که ملخ غذای اصلی آنهاست،... برخی از دهقانان غذایشان هسته خرما و ریشه گیاهان است، بیشتر دهقانان به سبب گرسنگی بیش از سی سال عمر نمیکنند... کودکان ایران مانند کِرم در گل و لای غلت میزنند و غذایشان ماهی گندیده و علف هرزه است....۶۹٪ روستاییان بیسواد هستند... دو میلیارد دلاری که برای عمران ایران کشورهای خارجی پرداخته بودند از بین رفته است... شاه بزرگترین صادر کننده تریاک به امریکاست و میلیونها دلار از این راه درآمد دارد....شاه ۲۰٪ ملت ایران را به هرویین معتاد کردهاست.... سی آی ای در سال ۱۹۵۳ بیش از ۱۹ میلیون دلار برای سرنگونی مصدق خرج کرده است... به جای این که شاه درآمد نفت را برای عمران ایران بکار برد برای شما (فرح پهلوی) گوشوارههای برلیان، دستبند، سینهریز و کیفهای دستی از طلا میخرد... کشاورزانی که با اصلاحات ارضی زمیندار شدهاند تنها یک چهارم زمین را صاحب هستند، بقیه ۷۵٪ به زمینداران بزرگ تعلق دارد... همه نمایندگان مجلس میباید یک ورقه استعفای بیتاریخ برای راهیابی به مجلس امضا کنند... بیش از سه دانشجو اجازه اینکه در دانشگاه تهران کنار هم بایستند را ندارند در غیر اینصورت دستگیر و زندانی خواهند شد.... زندانیان همه در ایران شکنجه میشوند برای نمونه وزیر دادگستری مصدق چشمهایش را درآوردند و یا اینکه بر بدن دستگیرشدگان آهن داغ میگذارند و بر روی سر آنها اسید میریزند... همه این حقایق در کتاب " ایران مدل یک کشور در حال توسعه یا دیکتاتور غرب (دنیای آزاد) نوشته بهمن نیرومند در آلمان در ماه مارس ۱۹۶۳ به چاپ رسیده است[۳۰]
این تصویری است که اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور از ایران و شاهنشاه ایران کشیده بودند و کماکان خودشان و فرزندانشان چه در ایران و چه در کشورهای غربی که در آن زندگی می کنند به پروپاگاندا خود علیه شاهنشاه ادامه می دهند که درآمد نفت را شاه میبَرَد و ملت ایران گرسنه است و اگر شاه برود همه در آزادی و رفاه زندگی خواهند کرد. بهمن نیرومند کارشناس ایران در حزب سبزهای آلمان است.
شاهنشاه آریامهر و شهبانو ۶ خرداد ۱۳۴۶ وارد آلمان غربی شدند [۳۱] روز ۱۲ خرداد شاهنشاه و شهبانو در برلین غربی به "اپرای آلمان" که قطعه نی سحرآمیز موتزارت را اجرا می کرد رفتند. در برابر اپرا نزدیک به دو هزار تَن گردآمده بودند. سرانجام میان اعضای کنفدراسیون و هواخواهان شاهنشاه درگیری شد. پلیس آلمان با باتوم تظاهرکنندگان را تار و مار کرد و در این گیر و دار، یک دانشجوی آلمانی به نام بنو اونهزورگ[۳۲] با شلیک یک گلوله از سوی یک پلیس آلمان غربی به نام کارل هاینس کوراس[۳۳] کشته شد. کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بیدرنگ اعلام کرد که این یک قتل سیاسی بوده است و ساواک ایران آن را انجام داده است. کنفدراسیون و دانشجویان آلمانی در مراسمی جسد بنو اونهزورگ را از برلین غربی به شهر هانور تشییع کردند و برای این کار می بایستی که از میان آلمان شرقی عبور کنند. سازمان دانشجویان کمونیست در دو سوی اتوبان به احترام ایستادند. این پیوند نزدیک میان قاتل بنو اونهزورگ و آلمان شرقی کمونیست در سال ۲۰۰۹ تایید شد، زمانی که آشکار شد که کارل هاینس کوراس برای سازمان جاسوسی جمهوری دموکراتیک آلمان شرقی جاسوسی میکرده است.[۳۴]
کشته شدن بنوانه زورگ همانگونه که کنفدراسیون از آن آگاه بود یک قتل سیاسی بود، ولی نه به وسیله ساواک که کنفدراسیون بر آن پافشاری می کرد، بلکه قتلی که یکی از رفقای کنفدراسیون که برای سازمان جاسوسی آلمان شرقی کمونیستی کار میکرد آن را انجام داد. این روش، قتل یک تَن برای بوجود آوردن شورش و ناآرامی بسیار کارگر است، همانگونه که بارها تظاهرات تودهایها و چپ در ایران یک قتل از فاصله نزدیک، صحنه سیاسی را دگرگون کرده است، مانند تظاهرات آموزگاران در مجلس بیستم، تظاهرات تودهای ها در سیام تیر ۱۳۵۱، تظاهرات در شورش ۱۳۵۷ که با شلیک گلوله و کشته شدن یک تَن در برابر دانشگاه تهران به وسیله یک تودهای که در کنار وی ایستاده بود آغاز شد و آن را به گردن ارتش انداختند.
چند ماهی پس از کشته شدن بنو اونهزورگ، اولریکه ماینهوف و آندریاس بادر، گروه تروریستی فراکسیون ارتش سرخ را بنیان کردند. با دستگیری برخی از تروریستهای اِر- آ - اِف، پاسپورتهای ایرانی این تروریستها به دست پلیس آلمان افتاد که اعضای کنفدراسیون با یورش به سفارتخانهها و کنسولگریهای ایران آنها را دزدیده بودند. پنج سال پس از این رخداد، یک سازمان کمونیستی/تروریستی بنیان شد که خود را جنبش دوم ژوئن[۳۵] نامید که نام بنوانه زورگ را خواستند زنده نگاهدارند. یک از کارهای تروریستی این گروه، ربودن پتر لورنس یکی از نمایندگان پارلمان آلمان بود که در حزب سی دی یو عضویت داشت. با ربودن لورنس این گروه دولت آلمان را برای آزاد کردن زندانیان اِر آ اِف زیر فشار قراردادند. پنج عضو تروریست اِر آ اِف از زندان رهایی یافتند و به جنوب یمن پرواز کردند.
سازمان تروریستی دیگری که با پاسپورتهای دزدیدهشده از سفارتخانه ایران میان کشورها سفر می کردند، گروههای تروریستی عرب بودند که با آرامش خاطر حتی به اسراییل سفر میکردند. انیس نقاش تروریست لبنانی میگوید:
...من خودم هم به اين واسطه با ايران مرتبط شدم. يعنی مبارزین ايرانی مخالف شاه میآمدند لبنان مثل شهید "محمد منتظری"، "جلالالدين فارسی"، شهيد "محمدصالح حسینی"، شهيد "دكتر چمران". همه شان میآمدند در لبنان. نه برای زندگی، بلكه برای مبارزه. میآمدند از الفتح امكانات میگرفتند. حتی بعضیهایشان میرفتند در فلسطین اشغالی برای الفتح اطلاعات میآوردند. با پاسپورت ايرانی آن زمان میشد رفت اسرائیل. روابط خودم با ايران از اين راه شروع شد.
پنجمین سمینار - فلورانس فروردین ۱۳۴۶ برابر با آوریل ۱۹۶۷
پنجمین سمینار کنفدراسیون در فروردین ماه ۱۳۴۶ در فلورانس برگزار شد. در این سمینار همه دیدگاههایی که در سمینار گراتس درباره آن توافق شده بود دوباره مورد پذیرش قرارگرفت و گفته شد:
با توجه به اوضاع کنونی دوران ما و تاثیرات انقلاب اکتبر، پیدایش اردوگاه سوسیالیستی، انقلاب چین و کوبا و پارهای از کشورهای افریقایی، تشدید تضاد میان خلقهای ستمدیده با امپریالیسم جهانی و اوج گسترش جنبشهای رهاییبخش، به ویژه جنبش حقطلبانه خلقهای هند و چین، ما شرکت کنندگان در پنجمین سمینار کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی، بعد از استماع رسالهها و بحث و تبادل نظر درباره نقش نیروها و سازمانهای مترقی دانشجویی در برقراری و دفاع از صلح جهانی و پشتیبانی از نهضتهای رهاییبخش نتایج زیران را بدست آوردیم:
- امپریالیسم در مقیاس جهانی از نظر تاریخی تضعیف و دیگر قادر نیست شیوههای کهنه استعماری را اعمال نماید ناگزیر از استفاده از شیوههای جدید است و به شکل استعمار نو تظاهر میکند و در برخورد با مقاومت خلقهای استثمار شده برای حفظ منافع استعماری خود از هرگونه اقدام قهرآمیز که به صورت جنگهای تجاوزکارانه بروز میکند، روگردان نیست.
- از آنجا که جنگهای عادلانه امری اجتناب ناپذیر است، امپریالیسم برای حفظ منافع انحصاری خود روز به روز به تسلیح هر چه بیشتر خود میکوشد. برای برقراری صلح جهانی و محو کامل امپریالیسم و استثمار ناگزیر باید از جنبشهای رهایی بخش ملی پشتیبانی و همگام با آنها مبارزه نمود.
- از آنجا که مبارزات نیروها و سازمانهای دانشجویی مترقی که کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی از این گروه میباشد، جدا از مبارزات خلقهای این کشورها نیست، لذا جهت مبارزات آنها نیز نمیتواند مستقل از مبارزات خلقهای به زنجیر کشیده شده باشد.
ششمین سمینار - ریچیونه شهریور ۱۳۴۶ برابر با سپتامبر ۱۹۶۷
ششمین سمینار در شهر زیبای ساحلی ریچیونه در ایتالیا در شهریور ۱۳۴۶ برابر با سپتامبر ۱۹۶۷ برگزار شد. در این سمینار تابستانی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، کنفدراسیونیها از ایتالیا، بلژیک، آلمان، سویس، فرانسه، و اتریش گردهمآمدند. در این سمینار دانشجویان سر از پا ناشناخته به آنالیز وظیفه جنبشهای مترقی دانشجویی و به بررسی "عمدهترین رویدادهای جهان در یک مقطع تاریخی که در برگیرنده همه نخضتهای ملی رهاییبخش، از جنگ امپریالیستی در ویتنام تا بحران خاورمیانه" پرداختند.
در این سمینار گفتگوها با نگرش به "ماهیت و تاثیرات گوناگون فرهنگ استعماری در هر زاویه زندگی اجتماعی کشورهای عقب نگهداشته شده و بالاتر از همه به اهمیت پروپاگاندا و تبلیغ و آموزش "فرهنگ تودهای به مانند ابزاری برای انهدام اثرات فرهنگ استعماری و در خدمت دگرگونی روابط مادی و اجتماعی انسان" انجام یافت.
هفتمین سمینار لندن آبان ۱۳۴۶ برابر با نوامبر ۱۹۶۷
هفتمین سمینار در لندن آبان ماه ۱۳۴۶ برابر با نوامبر ۱۹۶۷ برگزار شد. این سمینار با نام پرویز نیکخواه و گرامیداشت مبارزهاش در راه نیکبختی مردم ایران و برنامهریزی ارزندهاش در کشتن شاهنشاه ایران گشوده شد.
رحمت خسروی، دبیر امور فرهنگی و اجتماعی کنفدراسیون، در آیین گشایش سمینار گفت:
سمینار در محیطی دور از موطن و سرزمین اصلی ما برگزار میگردد، در حالی که هدف همه ما بازگشت به میهن و ایفای نقشی که تاریخ در کشور ما همانند دانشجویان کشورهای قاره آسیا، افریقا و امریکای لاتین به ما سپرده است میباشد. نقش شرکت در مبارزه تودههای مردم زحمتکش ایران و حرکت در جهت تمایلات ضدامپریالیستی و استقلالطلبانه آنان...
امروز دانشجوی ایرانی می داند که جز از طریق مبارزه قاطع برای تحقق خواستهای مردم میهنش تحقق خواستهای او نیز در مقیاس کوچک دانشجویی و نه در سطح ملی و انسانی امکانپذیر نیست. ولی این آگاهی هنوز میتواند و باید تعمیق و توسعه یابد. این یک وظیفه عمده است.
اگر بیشتر و دقیقتر مطالعه کنیم موفق خواهیم شد پروسه سیاسی ساختن افکار دانشجویان ایران را به مثابه شرط اصلی درک عمقی مسایل جامعهای که احتیاج به تغییرات بنیادی دارد تسریع نماییم...
نهضت ما در برابر دو مساله روش مشخص و روشن دارد. ما در برابر مسایل جهانی در صف دانشجویان مترقی و ضد امپریالیست قرارداریم و برای تامین آزادی و سپس استواری صلح در مناطق طوفانی جهان به نفع خلقهای محروم و رنجبر این مناطق مبارزه میکنیم. این مبارزه اشکال گوناگون و پیچیدهای دارد و میباید بهتر آنها را شناخت. ما همچنین در سطح مسایل میهنی علیه ادامه دیکتاتوری ناسیونال فاشیستی حاکم بر سرنوشت ملت ایران از پای نخواهیم نشست.
کنگره هفتم فرانکفورت ۱۷ - ۱۲ دی ۱۳۴۶ برابر با ۹ - ۲ ژانویه ۱۹۶۸
کنگره هفتم در فرانکفورت ۱۷ - ۱۲ دی ۱۳۴۶ برابر با ۹ - ۲ ژانویه ۱۹۶۸ برگزار شد. در این کنگره هیات دبیران برگزیده نشد. هیات دبیران کنگره ششم یعنی محمدرضا اعلم، چنگیز پهلوان، رحمت خسروی، حسن ماسالی، بهمن نیرومند و محمد راسخ افشار رییس کنگره هفتم، برگزاری کنگره هشتم را پذیرفتند.
کشمکشهایی که در سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور پیشآمده بود سازمان انقلابی حزب توده را با انشعاب روبرو کرده بود و به همین سبب با راهیابی و رخنه (نفوذ) بیاندازهای که در کنفدراسیون داشت نتوانست سیاست ویژه و فعالی را در کتگره برگزیند. از این روی کنگره هفتم که خود با ناهمسانیهایی در روش و همبستگی در کنفدراسیون روبرو بود، نتوانست هیات دبیران را برگزیند.
چهاردهمین کنگره سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا در تابستان ۱۳۴۶ در واشنگتن برگزار شد. در این کنگره قطبزاده، مجید زربخش، رحمت خسروی نیز شرکت داشتند.
کنگره جهانی ویتنام - برلین بهمن ۱۳۴۶ برابر با فوریه ۱۹۶۸
کنگره جهانی ویتنام در برلین آلمان غربی در بهمن ماه ۱۳۴۶ برابر با فوریه ۱۹۶۸ برگزار شد و بسیاری از کسان چپگرا مانند برتراند راسل، ژان پل سارتر، پازولینی و دیگران پیامهای همبستگی خود را به کنگره فرستادند. در این کنگره شماری از همبندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نیز در این کنگره شرکت کردند. بهمن نیرومند در سخنرانی خود، در اهمیت انقلاب ویتنام و تاثیر آن در سرنوشت جنبشهای آزادیبخش گفت:
... اگر مبارزات دانشجویان ایرانی و آلمانی جهت برملا کردن ماهیت رژیم فاشیستی ایران در حین سفر شاه به آلمان عامل یگانگی دانشجویان ایرانی و خارجی مقیم آلمان گردید، به حق باید نبرد ملت ویتنام یک فاکتور مهم برای اتحاد تمام نیروهای مترقی ضدامپریالیستی گردد...
کنگره هشتم فرانکفورت ۸ - ۶ اردیبهشت ۱۳۴۷ برابر با ۲۸ - ۲۶ آوریل ۱۹۶۸
کنگره هشتم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در شهر فرانکفورت ۸ - ۶ اردیبهشت ۱۳۴۷ برابر با ۲۸ - ۲۶ آوریل ۱۹۶۸ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره فرامرز بیاتی، خسرو شاکری، ناصر شیرازی، تقی کاتبی، و بهمن نیرومند بودند.
گزینش هیات دبیران نوین به همان دشواری که در کنگره هفتم با آن روبرو شده بودند پایان داد ولی در چند کنگره دیگر این دشواریها به سبب ناهمگونی دیدگاهها نیز پیش آمد.
شهریور ماه ۱۳۴۷ مصطفی خمینی در نامهای به کنفدراسیون چگونگی همکاری های آینده روحانیون با کنفدراسیون را روشن کرد.[۳۶]
- بسمه تعالی شانه العزیز ۸ شهریور
- جناب آقای خسرو شاکری دبیر انتشارات کنفدراسیون جهانی محصلین
نامه شما رسید و از مندرجات آن مطلع گشته باید عرض کنم که تا بحال از نشریه شانزدهم آذر جز گاهی تک شماره چیزی نرسیده است آنچه که نباید مخفی باشد و لازم است که دوستان مستحضر باشید آنست که با نداشتن مقالات دینی که معلوم شود آقایان با دوستان همکاری و هدف مشترک اصیل دارید نمیتوان انتظار استقبال فدائیان و مبارزین را داشت. با بکار نبردن رمزهای اسلامی و با حذف برنامههای مذهبی دوستان عراقی و ایرانی نظر صحیح به هیچ یک از احزاب نمیتواند داشته باشند اکثریت جمعیت ایران را مسلمین و معتقدین بمذهب تشکیل میدهند در این صورت از این توده قریب باتفاق صرفنظر جایز نیست باید بدانید که روحانیت ریشه عمیق در قلوب مردم ایران دواندهاند و حلقه ناگسستنی بین این دو طبقه هست و جلب روحانیت بمجرد آنکه آقایان با حکومت ایران مخالفت کنند ممکن نیست. هنوز ملت ایران باحزاب نظر خوشی ندارند و باین دستههای کم جمعیت اعتنایی نمیکنند و این بی دلیل نیست و پرواضح است که کمتر بهرهمند از آنان شدهاند سعی کنید باین برنامه عمل کنید تا ما هم بتوانیم جایز بدانیم کمک و رعایت شما را، بدانید که در این صورت از بذل مالی و جانی دوستان ما کوتاهی ندارند و ملت هم خشنود از شما خواهد شد. مصطفی موسوی خمینی
کنگره نهم کلن ۲۰ - ۱۲ دی ۱۳۴۷ برابر با ۱۰ - ۲ ژانویه ۱۹۶۹
کنگره نهم در شهر کلن در آلمان غربی ۲۰ - ۱۲ دی ۱۳۴۷ برابر با ۱۰ - ۲ ژانویه ۱۹۶۹ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره هوشنگ امیرپور، محمد بزرگمهر، حسن جداری، محمود رفیع و مجید زربخش بودند. گزینش هیات پنج نفری رهبری سازمان با دشواریهای بر سر سیاست و آینده جنبش دانشجویی بود. حزب توده که از زمان آغازین کنفدراسیون جا پایی خود را بازکرده بود، در این زمان در پی انشعابی که در آن پیش آمد، تشکیلاتی به نام "سازمان انقلابی حزب توده ایران در خارج از کشور" را بنیان کرد که شعار آن بریدن از سیاست سازشکارانه بود دوباره در کنفدراسیون رخنه بسیار کرد و با جریانهای فکری گوناگون روش کار "بنیان حزب کمونیست در ایران" و "گزیدن راه انقلاب و مبارزه مسلحانه" راه جنبش دانشجویی شد.
پیش از برگزاری این کنگره آگاهینامهی از سوی کنفدراسیون به چاپ رسید و میان دانشجویان پخش شد. نوشتار این آگاهینامه با فرنام "کار در جهت ایران - وظیفه مبرم کنفدراسیون جهانی" چنین بود:
در شرایط امروز نمیتوان موافق آن چنان سازمانی بود که به حوزه فعالیت بسنده کند و همچنان افشاگری رژیم در خارج و روشنگری در میان دانشجویان را تنها وظیفه خود بداند. کنفدراسیون باید به آن چنان سازمانی تبدیل شود که به طور جدی و پیگیر از همه امکانات خود در جهت کار در ایران استفاده کند و به ابزاری در خدمت مبارزه دانشجویان برای پیوند با زحمتکشان کند و به ابزاری در خدمت مبارزه دانشجویان برای پیوند با زحمتکشان ایران درآید...
جنبش دانشجویی ایران باید با خارج شدن از چارچوب مبارزه عمده در میان دانشجویان، از طریق پیوند با قشرها و طبقات انقلابی به نیروی پرتوانی در صحنه سیاسی ایران تبدیل شود، بر وسعت فعالیت خود بیفزاید و با در نظر گرفتن محیط و شرایط مشخص کار، در جهت نزدیکی با تودههای مردم گام بردارد، باید مسایل عمومی مبارزه علیه رژیم، مسایل مربوط به مبارزه دموکراتیک و ضدامپریالیستی مردم را تا آنجا که در چارچوب وظایف جنبش است به میان زحمتکشان که نیروی مطمئن و قادر به رهایی وطن ما از تسلط امپریالیست و ارتجاع داخلی است ببرند و بدین ترتیب در جریان عمل و مبارزه خود را خدمت جنبش رهاییبخش آنان قراردهند. این وظیفه تاریخی دانشجویان ایران است...
کنفدراسیون جهانی به عنوان تنها سازمان متشکل دانشجویی باید به درستی به سهم خود به این وظیفه آگاه باشد. گرچه مرکز و عمده فعالیت آن در خارج از کشور است باید بتواند خود را در خدمت مقصود فوق قرار دهد و تضاد میان کار در خارج و کار در ایران را به طرز صحیحی حل نماید. باید این مسایل را به جنبش دانشجویی درون کشور که در درجه اول انجام این وظیفه را بر عهده دارد منتقل نماید. برای این منظور لازم است خیلی بیش از گذشته و مشخصتر از گذشته و با صرف عمده نیروی خود به سود کار در ایران حرکت کند.
جهت این منظور باید در مرتبه اول ارتباط ارگانیک و منظم با دانشجویان و دانشگاههای ایران را احیا کرده و گسترش داد. وظیفه کنفدراسیون است که این ارتباط را در یک پروسه فعالیت و کوشش ایجاد نماید و سهم خود را در سازمان دادن کلیه دانشجویان ایرانی، انتقال مرکزیت کنفدراسیون به ایران برای تبلیغ و تحقق پیوند دانشجویان با تودههای مردم به ویژه زحمتکشان ایران به هم سرنوشتی با آنان ادا کند.
... در این زمینه پیشنهاد میکنیم که کمیسیونی مرکب از چند نفر به نام "کمیسیون ایران" از طرف هیات دبیران تعیین گردد. وظیفه کمیسیون باید مطالعه مسایل مشخص روز، بدست آوردن اطلاعات از ایران، دانشگاههای ایران، وضع دانشجویان، مبارزات و خواستهای آنان باشد. این کمیسیون از طریق هیات دبیران و با تشخیص آنان اطلاعات به دست آمده را در اختیار واخدها قرار میدهد. وظیفه این کمیسیون باید پیدا کردن راههای ارتباط با یاران باشد و مبارزان دانشگاههای ایران به منظور ایجاد زمینههای اولیه، گسترش و تحکیم این رابطه سازمانی باشد. در ایجاد چنین کمیسیونی باید به مسایل زیر توجه شود: ۱- اعضای این کمیسیون باید ناشناخته بمانند. ۲- برنامه این کمیسیون فقط تا حدودی که به امنیت مبارزان داخل ایران صدمه نزند در اختیار واحدها قرارخواهدگرفت. ۳- این کمیسیون در مقابل هیات دبیران و هیات دبیران در مقابل کنگره مسول خواهد بود. ۴- اعضای این کمیسیون باید وقت خود را بطور عمده در خدمت این امر قرار دهند.
در گزارش پایانی کنگره نهم که به تصویب رسید درباره "احیا و بسط رابطه منظم و ارگانیک با دانشگاههای ایران" و "صرف عمده نیرو به سود کار در ایران" چنین نوشته شد:
... تحقق چنین منظوری کاری مستمر و خستگیناپذیر و کوشش همگانی را ایجاب میکند و با اعتقاد به اینکه برای ایجاد شرایط لازم باید جنبشی به وجود آید که همه زمینههای فعالیت کنفدراسیون را در برگیرد، باید به برنامهریزی دقیقی در بخشهای تشکیلات، انتشارات و فرهنگی پرداخت و رهنمودهای مشخصی در این باره تدوین کرد. بدین ترتیب موفقیت در زمینه کوشش برای یافتن پاسخ مناسب به احتیاجات مبارزه یعنی برخورد مشخص به مساله ایران، گام برداشتن در جهت غنی کردن تفکر و عمل در این سمت به عنوان وظیفه مرکزی و راهیابی برای برخوردهای آتی یکی از ویژگیهای برجسته کنگره است....
سمینار یازدهم - آگسبورگ خرداد ۱۳۴۸ برابر با ۱۵ - ۱۳ ژوئن ۱۹۶۹
یازدهمین سمینار کنفدراسیون در شهر آگسبورگ آلمان غربی خرداد ماه ۱۳۴۸ برابر با ژوئن ۱۹۶۹ برگزار شد.[۳۷] در این سمینارها پایه کار بیان تئوریهای کلی بود که نه هیچ پیوندی با واقعیتهای ایران داشت، و نه دستآورد هیچگونه بررسی و یا پژوهشی مستقلی بود.[۳۸] در سمنیار یازدهم بیش از ۱۵۰ تن از همبندان کنفدراسیون از کشورهای ایتالیا، فرانسه، ترکیه، آلمان و اتریش شرکت کردند که نمونه بسیار آشکاری از همین گونه نشستهایی بود که با واقعیت ایران هیچ ربطی نداشت. یکی از دستآوردهای این سمینار این بود که:
... از آنجا که جنبش مشروطه و دیگر جنبشهای انقلابی در ایران نتوانستهاند به پیروزی نهایی نایل آیند و جنبش دمکراتیک مردم ما پس از خفقان رضا خانی نیز نتوانست فئودالیسم را براندازد و اقدامات عوامفریبانه شاه در لباس رفرم نیز قادر نخواهد بود هیچگونه تغییری در نظم نیمه فئودال جامعه ما بدهد. و از آنجا که ادامه نفوذ امپریالیسم در ایران با تکیه به عامل خود حکومت دستنشانده شاه باعث بسط و ترویج مناسبات نیمهاستعماری در نظام اجتماعی ایران گردیده است، بنابراین جامعه ایران جامعهایست نیمفئودال و نیمهمستعمره و تضادهای اساسی جامعه ما را تضاد خلق با امپریالیسم و فئودالیسم تشکیل میدهد. بنابراین، جنبش رهاییبخش تودههای مردم ایران الزاما دارای خصلت ضدامپریالیستی و ضد فئودالی است....... منظور از مبارزه علیه امپریالیست عبارت از مبارزه علیه امپریالیسم جهانی به رهبری ایالت متحده و سوسیال امپریالیسم شوروی است.
این برداشت کنفدراسیون به روشنی نشان میدهد که دیدگاهی دیگر در کنفدراسیون در جریان بود و کنفدراسیون آنچه را که در ایران با اجرای برنامه عمرانی دوم و انقلاب شاه و مردم و پیشرفتها و دگرگونیهای اجتماع روی داده بود، با پافشاری از دیدگاه آنچه را که حزب کمونیست چین نوآور و شناساگر آن بود ارزیابی نمایند و برداشت و تعریف حزب کمونیست چین از جامعه و انقلاب چین را جایگزین واقعیتهای ایران سازند.
جریان فکری دیگری در کنفدراسیون وجود داشت که ناهمسو با جریان فکری در بالا گفته شده بود که بر این پایه استوار بود که ساختار جامعه ایران را این گونه می دید که:
تضادهای اساسی جامعه ایران، تضاد خلق با امپریالیسم و ارتجاع داخلی (زمینداران بزرگ - سرمایهداران وابسته - بوروکراتهای نظامی و اداری) میباشد. مبارزه جنبش ملی ایران در جهت حل این تضادها و بخاطر ساختمان جامعهای که در آن منافع اکثریت تامین گردد، میباشد. این جنبش به علت شرایط جامعه ایران دارای خصلتی است ضدامپریالیستی/ دموکراتیک و تودهای. کنفدراسیون به عنوان سازمان جنبی از این جنبش نیز دارای خصلت ضدامپریالیستی/ تودهای و دموکراتیک میباشد.
سرگردانی ایدئولوژیک کنفدراسیون با آغاز همکاریهای اقتصادی و سیاسی دو کشور ایران و شوروی در قطعنامه کنگره نهم درباره سفر شاهنشاه به شوروی بسیار آشکار است:
در ۲۲ سپتامبر ۱۹۶۸ یک بار دیگر شاه به دعوت رسمی زمامداران شوروی به این کشور مسافرت نمود. اگر کسانی پذیراییها، تملقات و دروغهای زمامداران شوروی را درباره شاه و "انقلاب سفیدش" به حساب "روابط دیپلماتیک" میگذارند ولی مردم کشور ما که هر روز بیشتر ثمره نامیمون این سفرها را با گوشت و پوست خویش احساس مینمایند دیگر فریب چنین افسانههایی را نمیخورند. ملت ما برای اسلحههایی که هم اکنون علیه برادران کُرد ما بکار میروند هیچ نوع تفاوتی میان نوع روسی یا آمریکایی آن قائل نیست. تجربه مبارزات ملت ایران علیه حکومت کودتا و عکسالعمل وحشیانه رژیم در سالهای اخیر که نشانه کینه عمیق و دشمنی ذاتی حکومت به هر نوع مبارزات حق طلبانه آزادیخواهان ایران است نشان میدهد که رژیم محمدرضا شاه از نظر ماهوی نه تنها کوچکترین تغییری که به سود مبارزات آزادیخواهانه مردم باشد نیافته، بلکه با رشد و توسعه مبارزات مردم هر روز وحشیانهتر از پیش، ترور و اختناق را در میهن ما تشدید کردهاست. لذا همه عناصر مترقی و روشنبین نزدیکی و همکاری دو دولت ایران و شوروی را نه نتیجه چرخش حکومت ایران به مواضع مترقی بلکه نتیجه مستقیم تغییر بیشتر سیاست شوروی به سود اردوگاه ارتجاع و ضد انقلاب میدانند. نهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) دعوت حکومت شوروی از شاه ایران را برخلاف مصالح انقلابی خلقهای ایران و شوروی دانسته و آن را به شدت محکوم میکند.
کنفدراسیون با وجود گرایشهای گوناگون و ناهمسوییهای آشکار میان جریانهای سیاسی در آن، دیگر گنجایش آن را نداشت که با هجوم دانشجو به خارج که با ثروتمند شدن همگانی جامعه و نیاز کشور به کادر کارشناس و فنی، با روش قدیمی خود جلو رود. با پولدار شدن مردم ایران و فرستادن فرزندانشان حتی از کوره دهاتها و شهرستانها به خارج از کشور، کسانی که هنوز زندگی شهری را نیازموده بودند، بیدرنگ پس از رسیدن به اروپا یا امریکا به دام هولناک کنفدراسیون میافتادند و به آهستگی ولی استوار بر کنفدراسیون چیره میشدند که نشان آن در مقالهها، لحن نوشتارها، گزارش سمینارها، بیان اندیشهها، اثری ماندگار برجای گذاشت.
در این گیر و دار پیوسته سازمانهای نوین اعلام موجودیت میکردند که وجه مشترک همه آنها پس از برقراری روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حکومت ایران با شوروی و کشورهای سوسیالیستی بلوک شرق، مبارزه با شوروی و پدافند از اندیشههای درهم مائوتسه دون بود. رشد این سازمانها چون سازمان انقلابی حزب توده ایران و سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان و سازمان انقلابیون کمونیست و جبهه ملی خاورمیانه و گروه کارگر و غیره... پس از انقلاب کبیر فرهنگی پرولتاریایی در سال ۱۳۴۵ به فرمان مائوتسه، آغاز شد. شمار ۶۴ تا ۷۷ میلیون چینی قربانی جنون مائو شدند و به قتل رسیدند.
دومین دیدار نمایندگان کنفدراسیون با آیتالله خمینی در شهریور ماه ۱۳۴۸ انجام گرفت. محمود رفیع، مجید زربخش که برای شرکت در پنجمین کنگره اتحادیه دانشجویان فلسطین به اردن رفته بودند، در راه بازگشت از آن سفر به نجف رفتند و با خمینی دیدار کردند و درباره همکاری کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور با روحانیون گفتگو کردند. خمینی گفت که کنفدراسیون میباید از روحانیون و مبارزه مردم فلسطین پشتیبانی کند.
آغاز اسلامیشدن کنفدراسیون
کنگره دهم کارلسروهه ۱۵ - ۵ دی ۱۳۴۸ برابر با ۲۶ دسامبر ۱۹۶۹ تا ۵ ژانویه ۱۹۷۰
کنگره دهم در شهر کارلسروهه ۱۵ - ۵ دی ۱۳۴۸ برابر با ۲۶ دسامبر ۱۹۶۹ تا ۵ ژانویه ۱۹۷۰ تشکیل شد. هیات دبیران این کنگره: فرامرز بیاتی، حسین رضایی و حسن ماسالی بودند.
با گسترش روابط اقتصادی و سیاسی ایران و شوروی به ویژه فروش اسلحه شوروی به ایران و بسته شدن قرارداد ذوبآهن ایران، کنفدراسیون به حزب توده پیوسته پرخاش میکرد، هر چه رابطه شوروی با ایران نزدیکتر میشد از نفوذ حزب توده نیز در کنفدراسیون کاسته میشد. کنفدراسیون در پاسخ به مقالهای در ماهنامه "مردم" ارگان حزب توده و دستگاه رهبری حزب توده چنین نوشتند
ماهنامه مردم مورخ اسفند ۱۳۴۵ شماره ۲۴ در مقالهای پز ار اتهام به کنفدراسیون و بخصوص رهبری آن این طور نتیجهگیری کردهاند که گویا عناصر ضدکمونیسم نه تنها در کنفدراسیون نفوذ کرده بلکه ارگانهای عمده رهبری را نیز در دست گرفتهاند و ضمنا به دانشجویان فرمان حمله به کنفدراسیون صادر نموده است. علت این اتهام در یک جمله خلاصه میشود. چرا کنفدراسیون جرات انتقاد به سیاست شاهپرور اتحاد جماهیر شوروی را یافته است؟...
در این کنگره پدافند از شوروی و حزب توده با همبندی (عضویت) در کنفدراسیون ناهمگون شده بود. قطعنامهای نیز میبایستی تصویب شود که در آن درباره سوسیال امپریالیسم شوروی در اعتراض به رابطه آن کشور با ایران در برابر نمایندگانی که از سیاست جبهه ملی دفاع میکردند و پذیرش آن به معنای پذیرش جایگاه حزب کمونیست چین در مصوبه کنگره کنفدراسیون بود. جبهه ملی نیز تماشاگر رشد روزافزون جریانی از چپ بود که در مخالفت با شوروی، دانشجویان را به سیاستهای خود میکشید. در این کنگره نمایندگان جبهه ملی به پشتیبانی از سیاستهای شوروی و حزب توده برخاستند. کنگره سرانجام با تکیه به آرای نیروهای چپ هواخواه چین قطعنامهای در محکوم کردن شوروی به تصویب رساند.
در کنگره دهم، کشمکش بر سر اعتبارنامه سازمان دانشجویی در برلین غربی و ناهمگونی بر سر ارزیابی مبارزه مسلحانهای که زمان کوتاهی در کردستان رخداد و پشتیبانی کنفدراسیون از آن وجود داشت.، ناهمگونی میان گروههای چپ پدافندگر چین و به ویژه سازمان انقلابی حزب توده ایران و گروه کادرها بالاگرفت. در زمان برگزاری کنگره دهم مبارزه مسلحانهای به رهبری اسماعیل شریفزاده و ملاآواره در کردستان در جریان بود که سرکوب شد و کسانی چون کورش لاشایی در رهبری آن نقشی به سزا داشتند، پیرامون مساله کردستان کشمکشهای بسیاری درگرفت. سرانجام در ژرفای ناهمگونیها، با بودن همه سازمانهای چپ سیاسی در کنگره، بر سر به دست آوردن رهبری کنفدراسیون مبارزه درگرفت و حتی کار به زد و خورد و درگیری میان گروههای سیاسی کشید. در پایان، این دشواریها چیزی جز مبارزه جبهه ملی و جریان چپ پدافندگر چین برای به دست آوردن آرای بیشتر در کنگره و تاثیر بر سیاستهای کنفدراسیون نبود. در پایان کنگره نتوانست هیات دبیرانی برای دوره یک ساله خود برگزیند.
قطعنامه دهمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی دی ۱۳۴۸
دهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی کمکهای اقتصادی، سیاسی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی و سایر دول اروپای شرقی به رژیم ضدخلقی وابسته با امپریالیسم جهانی آن شدیدا محکوم میکند. رژیم ارتجاعی شاه در خدمت امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا بوده و هست و هر نوع کمک این دول، در هر زمینه، کمک به تثبیت رژیم صد خلقی شاه میباشد. از آنجا که رژیم ارتجاعی کنونی ایران به سرکردگی شاه در جهت خلاف منافع خلق قدم بر میدارد، کمکهای اتحاد جماهیر شوروی و سایر دول اروپای شرقی را هم جهت کمکهای امپریالیستی و در جهت تحکیم مواضع متزلزل این حکومت باید به حساب آورد. این کنگره کلیه عناصر و بالاخص رادیو پیک ایران و روزنامه مردم ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران را که به توجیه کمکهای اقتصادی، سیاسی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی و سایر دول اروپای شرقی به رژیم شاه و سیاست جدید این کشورها را که در جهت غارت منافع خلق ستمکش میهن ماست به نفع خلق ما محسوب میدارد، شدیدا محکوم مینماید. کمکهای اتحاد جماهیر شوروی و سایر دول اروپای شرقی به رژیم ارتجاعی ایران در رابطه با سیاست جدید و ضد خلقی این دولتهاست و ماهیت این کمکها همان ماهیت کمکهای کشورهای امپریالیستی میباشد. اساس سیاست خارجی جدید اتحاد جماهیر شوروی و سایر دول اروپای شرقی، نفوذ اقتصادی در کشورهای دیگر به منظور غارت و چپاول این کشورها و نیز استیلای سیاسی بر آنها به منظور خاموش ساختن آتش جنبشهای انقلابی این کشورها، با هدف تقسیم جهان بین خود و امپریالیسم امریکا میباشد. روشن است که کنفدراسیون جهانی با توجه به خصایص ضد امپریالیستی، دمکراتیک و تودهای خود با قاطعیت هر چه تمامتر، همان طوری که بر علیه امپریالیسم جهانی به مبارزه برخاسته است، با کلیه رژیمهایی که اینک در جهت همسو با امپریالیسم به چپاول ثروت ملی و نیروی کار زحمتکشان میهن ما همداستان شدهاند مبارزه خواهد کرد.
- مرگ بر غارتگران جهانی، زنده باد مبارزه خلقهای دربند
در آستانه کنگره یازدهم خبر آزادی پرویز نیکخواه از زندان و گفتگوهای وی با روزنامهها و رادیو و تلویزیون، کنفدراسیون را شگفتزده کرد و در شوک فروبرد. کنفدراسیون که از نیکخواه تندیس پایداری و مبارزه با رژیم سلطنتی ساخته بود و در درازای چند سالی که نیکخواه در بند بود، به همه سازمانهای گیتی نامه نوشت و خواهان کمک برای رهایی نیکخواه از زندان شد و تا آنجا که توانستند حکومت ایران را بدنام کردند، اکنون نیکخواه را در تلویزیون می دیدند که از مردم پوزش میخواهد و از پیشرفتهای ایران و دگرگونیهای بزرگ در ایران پس از اجرای انقلاب شاه و مردم و اصلاحات ارضی میگوید. اکنون میشنید که نیکخواه میگوید که روند سیاسی جامعه ایران روندی ملی است و الگوهای دانشجویان خارج از کشور با واقعیتهای جامعه ایران ربطی ندارد، اکنون کنفدراسیون میشنید که نیکخواه از آنها درخواست میکند که به ایران بپیوندند و کشور را بازسازی کنند به جای اینکه تیشه بر ریشه کشور و حکومت بزنند و دنباله روی تئوریهای چپ و راست بشوند. کنفدراسیون اکنون می شیند که نیکخواه نقش شاهنشاه را در برابر شرکتهای نفتی می ستاید و آن را پیروزی ایران بر امپریالیسم مینامد و از کنفدراسیون میخواهد که از "هیستری ضد شاهی" دست بکشد.
دیری نپایید که گفتگوهای دیگری با دانشجویانی که کجراه رفته بودند و به دام کنفدراسیون افتاده به چاپ رسید. دانشجویان پشیمان همان پیامدی را که نیکخواه بدان رسیده بود بازگو کردند. کنفدراسیونیها که دیگر خلع سلاح شده بودند و تاکنون خود را به هر دری زده بودند، از دشمنی با شوروی و پیروی از مائو و تئوریهای واپسگرایانه آدم ستیزش، تا دست بردن به اسلحه، دوباره به مقاله نویسی علیه شاهنشاه و نیکخواه و حکمت افتادند. کنفدراسیون همه کوشش خود را بکار برد تا هر چه را که در راه بهرهبرداری از آنچه که به نام انقلاب سفید انجام گرفت، پیشاپیش نقش برآب کند. فضاحت را کنفدراسیون به جایی رساند که هر کسی که از پیشرفت و همبستگی ملی سخن میگفت آبرویش را میبردند همانگونه که با پرویز نیکخواه کردند. کنفدراسیون که از هفتمین کنگره، از بازگشت دانشجویان به ایران و پیوستن به شغلهای ارزندهای که دولت برای آنها پیشاپیش رزرو کرده بود اعلام خط کرده بود، این بار نیز جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور با استدلالهای پر از نادانی خود بر این پافشاری کردند که "پذیرش هر تغییری در ساختار اجتماعی و هر تحولی در بهبود وضع زندگی مردم، خواه ناخواه تایید رژیم خودکامه حاکم و در نهایت دست شستن از پیکار در راه آزادی را به دنبال خواهد داشت." سرانجام روش کار و سیاست کنفدراسیون بر پایه پروپاگاند، شعارهای منفی، پیشداوری، محکوم کردن هر کار خوبی از سوی حکومت، خراب کردن شخصیتها در ایران، تهمت و افترا و بیآبرو کردن ایران و شخص اول مملکت شد.
کنگره یازدهم فرانکفورت اردیبهشت ۱۳۴۹ برابر با آوریل ۱۹۷۰
کنگره یازدهم کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در فرانکفورت آلمان غربی اردیبهشت ۱۳۴۹ برابر با آوریل ۱۹۷۰ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره منوچهر اوحدی، رضا رهبری، فرهاد سمنار، جعفر صدیق و مانی علوی بودند.
کوتاهی پس از پایان کنگره یازدهم هیات دبیران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در مقالهای به فرنام " به مبارزه خلق خدمت کنیم" را به چاپ رساندند و وضع ایران را وضعیتی هولناک خواندند و از مبارزه خلقها داستانها گفتند.
...در ایران موج نوینی از مبارزه خلق، ارکان تسلط ارتجاع وابسته به امپریالیسم را به لرزه در آورده. جنبش زحمتکشان و دانشجویان در اسفند ماه، جنبش مردم علیه تجاورکاران آمریکایی - اسراییلی برای پشتیبانی از مبارزه خلق فلسطین و سایر خلقهای عرب، جنبش تودهای بخاطر افشاء و مقاومت در برابر تصمیمات کنفرانس سرمایهداران امریکایی در ایران، مبارزه دلاورانه کارگران در جنوب، مبارزه دهقانان گیلان علیه تسلط مالکین، رباخواران و مرتجعین محلی به ما نشان میدهد که اکنون ما با رستاخیز نوینی از جانب خلق علیه امپریالیسم و ارتجاع داخلی روبرو هستیم. مبارزه خلق، رژیم شاه را در هراس مرگآوری انداخته و او را مجبور نموده که بنا بر ماهیت ارتجاعی خود به عمدهترین وسیله تسلط خویش، به قهر آشکار ضد انقلابی دست زند.... برگزاری جلسات مشترک هیئت دبیران با واحدها مفید تشخیص داده شد. به این خاطر هیات دبیران به بیش از بیست واحد کنفدراسیونی در آلمان و فرانسه سفر نموده، سی و یک بحث همه جانبه درباره حملات سیستماتیک ارتجاع به کنفدراسیون که در چند ماه اخیر مطابق یک برنامه معین تدارک دیده شده، ضمن اشاره به نظریات ارتجاعی خائنین تسلیم طلب و شیوههای مبارزه با آن، ضرورت یک جنبش تودهای بخاطر پشتیبانی از موج نوین مبارزه خلق و رزمندگان دستگیر شده را نیز طرح نمود.
نخستین کاری که کنفدراسیون دانشجویان ایرانی برای انجام "جنبش تودهای بخاطر پشتیبانی از موج نوین مبارزه خلق و رزمندگان دستگیر شده" انجام داد اشغال سرکنسولگریها و سفارتخانههای ایران بود.
- ۹ خرداد ۱۳۴۸ دانشجویان ایرانی همبند کنفدراسیون در آلمان غربی کنسولگری ایران در مونیخ را اشغال کردند.
- ۱ تیر ۱۳۴۸ همبندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، کنسولگری ایران را اشغال کردند.
در این میان در تاریخ ۲۵ امرداد ۱۳۴۹ کنفدراسیون در نامهای به نخستوزیر امیرعباس هویدا التیماتوم داد که: بلندگویان شما مدعی شدهاند که شما خواستار دیدار ترقیات و شرایط آزادی سیاسی در ایران از جانب سازمانهای بینالمللی، گروههای خارجی و انشجویان ایرانی هستید. بدین سبب ما تصمیم داریم که برای ارائه نظریات خود درباره شرایط سیاسی - اجتماعی ایران و ارائه مدارک درباره اقدامات دولت و بخصوص مساله دستگیریها و شکنجههای اخیر و برای دفاع از آنها در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر هیئتی مرکب از اعضای کنفدراسیون و نمایندگان سازمانهای مترقی خارجی به ایران اعزام داریم.... در صورتی که ظرف هفتاد و دو ساعت از این تاریخ دولت ایران موضع خود را اعلام ندارد، سکوت آن را مبنی بر کاذب بودن ادعاهای وی و مخالفت با اعزام هیات دانسته و یا مساله را به اطلاع تمام جهانیان خواهیم رساند و اقدامات لازم را در زمینه اجرای تصمیم فوق و تامین خواستهای خویش به عمل خواهیم آورد.
- ۱۸ آذر ۱۳۴۸ دانشجویان ایرانی همبند کنفدراسیون، سفارت ایران در وین پایتخت اتریش را اشغال کردند.
در اسفند ماه ۱۳۴۹ پیش از برگزاری دوازدهمین کنگره کنفدراسیون، دادستان نظامی ارتش، کنفدراسیون دانسجویان ایرانی در خارج از کشور را غیرقانونی اعلام کرد. زیرا که در سال ۱۳۱۰ قانونی از مجلس شورای ملی گذشته بود که مرام اشتراکی را در ضدیت با "امنیت و استقلال کشور" خوانده بود. دادستان نظامی نیز بر پایه این قانون به دانشجویان همبند کنفدراسیون هشدار داد که تا یکم فروردین ۱۳۵۰، از کنفدراسیون بیرون آیند و نمایندگیهای دولت را از این اقدام خود آگاه کنند. همبندی در کنفدراسیون میان سه تا ده سال زندانی داشت. شماری از همبندی کنفدراسیون بیرون آمدند. با این همه کنفدراسیون برآن شد که با دولت ایران مبارزه کند و با برپا کردن هیاهو و جنجال، به بدنام کردن حکومت در سراسر جهان ادامه دهد.
کنگره دوازدهم فرانکفورت ۲۳ - ۱۸ اسفند ۱۳۴۹ برابر با ۱۴ - ۹ مارس ۱۹۷۱
در دوازدهمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در فرانکفورت ۲۳ - ۱۸ اسفند ۱۳۴۹ برابر با ۱۴ - ۹ مارس ۱۹۷۱ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره هوشنگ امیرپور، منوچهر اوحدی، منوجهر حامدی، مجید زربخش و داوود غلامآزاد بودند.
کنگره دوازدهم با دگرگونی پایهای روبرو شد. نخست کنفدراسیون برآن شد که پژوهشنامه نامه پارسی ارگان کنفدراسیون را به جای چاپ چهار شماره در سال، به دو شماره در سال کاهش دهد. در این زمان کنفدراسیون بیشتر از واقعیتهای ایران و آنچه در ایران میگذشت، دور شد و بیشتر به مسایلی پرداخت که بر پایه پروپاگاندا و باور حزبها و گروههای پشتیبان و پدافندگر جمهوری تودهای چین بنا شده بود.
دگرگونی دیگر گرایش کنفدراسیون به الگوبرداری و برگرفتن از انقلاب ویتنام بود، انقلابی که به درفش پایداری در برابر یورش امپریالیسم بدل شد و دانشجویان را شیدای خود کرد. با همین ساده نگری و با شکست ارتش فرانسه در ویتنام و کاپیتولاسیون آن در بهار سال ۱۳۳۳، کنفدراسیون جهانی مبارزات چریکی در ایران را آغاز کرد و دست به اسلحه برد.
در این کنگره روشن ساختن سیاست کنفدراسیون گفتگوی داغ شرکت کنندگان شد و بدین روی نوشتاری به عنوان منشور کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور برای تصویب به ۵۲ نمایندهای که از سراسر گیتی به فرانکفورت آمده بود بودند داده شد. این منشور از سوی بیشتر نمایندگان مورد نکوهش قرارگرفت و آن را نوشتاری نرم در برابر حکومت قلمداد کردند تا سرانجام نمایندگان گروه کادرها و سازمان انقلابیون کمونیست (مارکسیست - لنینیست) نوشتار را که بیشتر هذیان مانند بود را کمی دگرگون کردند و نوشتند:
... از آنجا که تامین حقوق صنفی، اجتماعی و سیاسی دانشجوبان بدون تامین حقوق اجتماعی و سیاسی و آزادیهای میلیونها انسان تحت ستم ارتجاع و امپریالیسم در ایران ممکن نیست، بین جنبش دانشجویی و جنبش دموکراتیک و ضدامپریالیست خلق پیوند عمیقی وجود داشته و لذا جنبش دانشجویی، بخشی از جنبش دموکراتیک و ضد امپریالیست مردم ایران را تشکیل میدهد.... فعالیت و مبارزات کنفدراسیون در جهت تامین حقوق صنفی، اجتماعی و سیاسی دانشجویان است و از آنجا که تحقق این خواست تنها با تامین حقوق اجتماعی و سیاسی مردم ایران که از سوی رژیم ایران، به دلیل ماهیت ضدخلقی آن به کلی پایمال میشود، امکان پذیر است، وظیفه کنفدراسیون عبارتست از مبارزه با نقض این حقوق به دست رژیم ایران، افشای ماهیت رژیم و علل تجاوز به حقوق مردم و ماهیت وسایل، سازمانها و روشی که مورد استفاده رژیم قرار میگیرد و شرکت در مبارزات دمکراتیک و ضدامپریالیستی مردم ایران و پشتیبانی از این مبارزات.
این منشور که با آرمان استوار کردن پایههای کنفدراسیون و جلوگیری از تلاشی آن نوشته شده بود با زدایش چند جمله مانند کنفدراسیون خواهان سرنگونی رژیم سلطنتی ایران است نمایندگان را ناخشنود ساخت ولی سرنگونی سلطنت در دستورکار سمینارها و کنگرهها ماند. جبهه ملی با گرایشهای گوناگون و گروههای پدافندگر جمهوری تودهای چین با ارزیابیهای ایدئولوژیک و حزبی علیه یکدیگر بودند. سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان[۳۹] بر پایه جدایی جنبش صنفی و سیاسی پافشاری میکرد و سازمان انقلابی حزب توده ایران علیه گروه کادرها و سازمان انقلابیون کمونیست[۴۰] پدافندگران جمهوری تودهای چین بود، ولی همه این گروهها در سرنگونی سلطنت همآواز بودند.
سرانجام در پایان کنگره دوازدهم، منشور کنگره دوازدهم کنفدراسیون تصویب شد که نیاز به دگرگونی بنیادی حکومت ایران در آن نوشته شده بود و روشن بود که سازمانی که خواهان دگرگونی بنیادی حکومت است نمیتواند داومند (مدعی) آن باشد که در چارچوب قانون اساسی ایران مبارزه میکند. بدین ترتیب بایستگی سرنگونی حکومت ایران، با رشد مبارزه چریکی در ایران در منشور کنفدراسیون آشکار و درخشان ماند و در کنگرههای دیگر پروژه سرنگونی سلطنت، مسله روز کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور شد. کنفدراسیون آنقدر در مسکو، پکن، کوبا، آلبانی، انگولا و موزامبیک فرورفته بود که هر راهی را پیشاپیش با بنبست روبرو میساخت. دیگر کنفدراسیون به سیم آخر زده با آنکه دیگر جای پروپاگاندای دروغ از گرسنگی مردم و غیره نداشتند و رفاه اقتصادی اجتماعی مردم ایران و ثروتمند شدن مردم، اعتبار حکومت ایران در پهنه جهانی و پیشرفت روزافزون مملکت در هر سو در گیتی شناخته شده بود، پابرجا سرنگونی سلطنت را خواستار شدند.
آمیختار (ترکیب) گروهبندی سیاسی در کنگره دوازدهم بسیار ویژه بود. گروهبندیها جبهه ملی، سازمان توفان و سازمان انقلابی در یک سو و گروه کادرها و سازمان انقلابیون کمونیست در سوی دیگر قرار داشتند. این کنگره توانست با هوچیگری و نامه پرانی به همه سران سیاسی در گیتی پشتیبانی بیابد. پیام سازمان آزادیبخش فلسطین، پیام جمهوری دمکراتیک ویتنام شمالی و دولت انقلابی وینتنام جنوبی به کنگره، برای دانشجویان نشانه اوج پیروزی و ارزش آنها در پهنه بینالمللی بود.
با به پایان رسیدن کنگره دوازدهم کنفدراسیون، جمهوری کمونیستی خلق چین از والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی دعوت کرد که در بهار ۱۳۵۰ از آن کشور بازدید رسمی بنماید. این آگاهینامه دوباره سبب شوک و شگفتی و ناباوری کنفدراسیون شد. با رشد و گسترش همکاری میان ایران و شوروی و دیگر کشورهای بلوک شرق چون رومانی، چکسلواکی، بلغارستان و لهستان و پشتیبانیهای آشکار شوروی از حکومت ایران، تنها چین در اردوگاه کمونیستی پیوندی با ایران نداشت به همین روی بود که کنفدراسیون دنبالهروی ایدئولوژی مائو شد. جمهوری کمونیستی چین برای کنفدراسیون سنگر انقلاب و تنها پناهگاهی بود که در سایه ایدئولوژی و کمکهای مالی آن به کارهایشان علیه سلطنت و حکومت ایران ادامه میدادند. با نزدیکی چین به حکومت ایران و شاهنشاه، کنفدراسیون و مائوئیستها امید بزرگشان را از دست دادند و با ستایش چین از استقلال و پیشرفتگی حکومت ایران، هر آنچه را که کنفدراسیون بر پایه آن علیه شاهنشاه و حکومت ایران و وابستگی به امپریالیسم بهم بافته بود نقش برآب شد. کنفدراسیون نامه سرگشاده به جمهوری کمونیستی چین درباره سفر والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی به آن کشور به چاپ رسانید[۴۱].
کنفدراسیون با پرسشی دشوار روبرو بود، زیرا که جمهوری کمونیستی چین بر پایه سیاست خارجی خود که بر روی "تئوری سه جهان" استوار بود، حکومت ایران را رژیمی "مستقل و ملی" ارزیابی کردهبود و از سوی دیگر آمریکا از حکومت ایران پشتیبانی میکرد و افزون برآن شوروی نیز حکومت ایران را ستوده و آن را "حکومتی مستقل و ملی و پیشرو" خواندهبود، کنفدراسیون دیگر پاسخی نداشت. جمهوری کمونیستی چین با پشتیبانی از حکومت ایران، گروههای مائوئیست در جنبش دانشجویی را از اعتبار انداخت. اکنون که مائوئیستها همه هستی و بودن خود را در اندیشههای مائو و در مبارزه با شوروی جستجو میکردند با تایید سیاست چین درباره حکومت ایران سرگردان ماندند. در این میان گروههای مائوئیستی اروپایی و آمریکایی که متحد کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور بودند نیز در پذیرش سیاست خارجی چین به پدافند از سیاست "مستقل و ملی" شاهنشاه برخاستند.
مخالفان سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان در کنفدراسیون که جریان مائوئیستی سازمان انقلابیون کمونیست، گروه کادرها، گروه کارگر و جبهه ملی خاورمیانه گرایشهای اصلی آن به شمار میآمدند، بر این باور بودند که پذیرش این سیاسیت در کنفدراسیون، کنفدراسیون را به سازمانی بیآزار برای حکومت ایران بدل میسازد، در جایی که سیاست سازمانهای جبهه ملی ایران در خاورمیانه که شهریور ۱۳۴۹ بودن خود را به آگاهی رساند و "باختر امروز " ارگان این سازمان بود، عملیات چریکی و مبارزه مسلحانه را برای راه انقلابی ایران تجویز میکردند. گروههای مائوئیستی هشدار دادند که با رخنه معنوی شوروی و حزب توده در سازمانهای چریکی و پیوندهایی که جبهه ملی خاورمیانه در کشورهای عربی با کارگزاران سیاست شوروی برقرارکرده بود، بازگشت حزب توده نیرومندتر از پیش سد در سد است.
۱۸ فروردین ۱۳۵۰ چریکهای فدایی خلق پس از یک سری خرابکاری در ایران و یورش به پاسگاه ژاندارمری روستا دورافتاده سیاهکل از توابع لاهیجان در شمال ایران که به کشته شدن چند روستایی، دو گروهبان و یک سرباز وظیفه خانه انصاف انجامید، سرتیپ پرویز فرسیو دادستان دادگاه قاتلان سیاهکل را در برابر منزلش و در برابر چشمان پسرش ده سالهاش به قتل رساندند.
کنفدراسیون برنامههای تروریستی گستردهای برای ترور و خرابکاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران فراهم کرده بود که با آگاهی سازمانهای امنیتی کشور بیکنش (خنثی) شد.
آغاز جنگهای چریکی
کنگره سیزدهم فرانکفورت ۲۲ - ۱۸ دی ۱۳۵۰ برابر با ۱۲ - ۸ ژانویه ۱۹۷۲
کنگره سیزدهم در فرانکفورت آلمان غربی ۲۲ - ۱۸ دی ۱۳۵۰ برابر با ۱۲ - ۸ ژانویه ۱۹۷۲ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره هوشنگ امیرپور، منصور بیاتزاده، حسم حسینیان، فرهاد سمنار و جابر کلیبی بودند.
با برگزاری کنگره سیزدهم سازمان وضع دیگری پیدا کرده بود. پیشرفت روزافزون کشور، مدرن شدن مملکت، برخورداری از آزادی فردی و اجتماعی بیپایان، که یکی از همبندان حزب توده آن را در کتاب خود چنین بیان میکند:[۴۲]
واقعیت جامعه ایران چنین بود که در اثر رفرمهای شاه که طراحان آن را روشنفکران سیاسی و بعضا از مخالفین سابق تشکیل میدادند، تحولات سیاسی و اجتماعی شگرفی در سطح شهرها و روستاها بوجود آمده و آهنگ رشد جامعه از سرعت زیادی برخوردار بود. صنایع در سطح شهر و روستا رو به رشد و تولید ملی و درآمد سرانه رو به افزایش بودند. بیکاری به حد نازلی رسیده بود و اجتماع به واردکردن نیروی کار از خارج احتیاج داشت. نه تنها کارشناسان و متخصصین گوناگون، بلکه نیروی کار ساده نیز ار خارج از کشور وارد میشدند. راههای ارتباطی کشور نوسازی میشدند و خطوط سراسری از کیفیت خوبی برخوردار بودند. افزایش تدریجی قیمت نفت چون خون تازهای بود که در شریان تحولات کشور جاری شد. نه تنها در صنایع وابسته بلکه در صنایع کلیدی نیز سرمایهگذاری میشد...
این وضعیت سبب درد بسیاری در کنفدراسیون شده بود و دیگر چارهای ندیدند جز همبستگی سرخ و سیاه. در کنگره سیزدهم، پس از دادن فرنام آریامهر از سوی یونسکو به شاهنشاه محمد رضا شاه پهلوی دیگر در بالای دستور کار کنفدراسیون بیرون کردن شاه ایران و حکومت ایران از همبندی (عضویت) در سازمانهای بینالمللی و حقوقی با گردآوری سند و مدرک علیه شاهنشاه و حکومت ایران قرارگرفت. بریز و بپاشهای کنفدراسیون، سفرها و تشکیل اردوگاههای تروریستی درآمد کنفدراسیون را زیر پرسش برد و روشن شد که کنفدراسیون از کمکهای مالی کشورهای بیگانه و جمهوری خلق چین برخوردار است. از سوی دیگر علی شایگان از رهبران جبهه ملی و از دوستان جانی محمد مصدق فئودال بزرگ ایران با پاسپورت سویسی و بنیانگذار نهضت مقاومت ملی و رهبر جبهه ملی در آمریکا نامهای به کنگره سیزدهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نوشت و آنها را به ادامه مبارزه مسلحانه فراخواند:
گشایش سیزدهمین کنگره کنفدراسیون را به محصلین و دانشجویان و دوستان عزیز از صمیم قلب تبریک میگویم و توفیق همگی شما را در مجاهدتی که برای ایجاد عدالت و آزادی و مساوات برای وطن عزیز ما ایران بکار میبرید از خداوند خواستارم. آرزو داشتم در این دوره اجلاسیه کنگره حضور پیدا کنم و چشمم به دیدار شما روشن شود و به گوش خود سخنان شما را بشنوم. متاسفانه این آرزو عملی نشد. ناچارا مراتب علاقمندی خود را به شما نسل حوان بدین وسیله اظهار میدارم....... در ایران ما دولت از ملت جداست و تا وقتی که دولت نماینده ملت نباشد حال به همین منوال خواهد بود. امیدوارم بلکه یقین دارم که این مشکل به دست شما رفع خواهد شد زیرا با این طرز کار خود که از هم اکنون با هم مرتبط هستید و سازمان دارید و برای اداره امور آن نماینده انتخاب میکنید و کنگره تشکیل میدهید و در رفتار و گفتار نمایندگان و اعضای کنفدراسیون در گذشته امعان نظر مینمایید و نقشه کارهای آینده را با مشورت هم میکشید در حقیقت حکومتی دموکراتیک بوجود آوردهاید که نمونه حکومت مردم بر مردم یعنی حکومتی است که ملت ما از فقدان آن رنج میبرد و... خلق ایران یعنی هموطنان عزیر ما هستند که همه ما به آنها مدیون هستیم و برای خلاصی از گرداب مهیب استبداد و حکومت ظلم و جور چشم انتظار به شما دوختهاند. در خاتمه امیدوارم شما درین رسالت تاریخی خود موفق شوید و ملک و ملت از نیروی لایزال نوباوگان و جوانان خود بهرهمند گردد و آرزوی دیرینه آزادیخواهان به دست نسل شما جامع عمل بپوشد
در این کنگره بیش از ۸۵ نامه که از اتحادیهها، انستیتوها، سازمانها، کانونها، جبهههای دموکراتیک، و دیگر گروههای جنبشهای کمونیستی کشورهای واپسمانده و فقیر به کنفدراسیون فرستاده شده بود خوانده شد و سبب افتخار و شادمانی بسیار اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی قرارگرفت.[۴۳] همچنین دگرگونیهایی در اساسنامه کنفدراسیون داده شد که بر اساس آن سازمان دانشجویان گرونوبل نیز میبایستی که اساسنامه خود را با اساسنامه کنفدراسیون هماهنگ سازد.
مجاهدین آغاز به بمبگذاری در سازمانها و کشتن مردم کردند. در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۱ مجاهدین در دفتر هواپیمایی بریتانیا "بی اُ اِ سی " بمبی منفجر کردند. ۱۸ اردیبهشت در تیراندازی خیابانی به مامورین شهربانی مجاهدین "ستوان جاویدمند" را با گلوله از پای درآوردند. ۲۷ اردیبهشت سه بمب در نمایشگاه آسیایی مجاهدین منفجر شد. ۳ خرداد بمبی در جعبه گوجه فرنگی در کنار کیوسک پلیس در میدان شاه منفجر شد و یک پاسبان کشته شد. ۱۰ خرداد ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه بامداد بمبی در کنار اداره امریکایی در خیابان صبای شمالی منفجر شد و ساختمان آسیب بسیار دید. ۳ خرداد ساعت هفت و بیست و دو دقیقه بامداد، خودروی هارولد پرایس، ژنرال نیروی هوایی امریکا با یک بمب کنترل از راه دور منفجر شد. ژنرال پرایس نخستین آمریکایی بود که بوسیله مجاهدین خلق در تهران ترور شد. ساعت پنج پس از نیمروز در همان روز ۳ خرداد در "انجمن ایران و امریکا در خیابان وزرا و انجمن پیوندهای فرهنگی انگلستان چند بمب منفجر شد. روز یکشنبه ۲۲ امرداد ۱۳۵۱ سرتیپ طاهری که به تازگی رییس زندانهای شهربانی کل کشور شده بود در برابر خانهاش با پنج گلوله تنی چند از مجاهدین کشته شد. در همین روز قاتلان در خیابان آب منگل با یکدیگر دیدار کردند و بهرام آرام ناگهان اسلحه خود را کشید و دو گلوله به شکم پلیس راهنمایی و رانندگی شلیک کرد و وی را کُشت. در ماههای بهمن و اسفند پیوسته مجاهدین به کارخانهها و سازمانها و سینماها یورش برده و آنها را منفجر کردند.
در مهر ماه ۱۳۵۱ در آستانه برگزاری کنگره چهاردهم، یک گروه تروریستی عرب به دهکده المیپک مونیخ یورش برد و ورزشکاران اسراییلی را کشتند. دولت آلمان نیز علیه گروههای چپ خارجی که هر یک بالقوه، یک چریک آموزش دیده بودند به کنترل و مبارزه پرداخت که ناخشنودی کنفدراسیون را در رفت و آمدهایشان و فعالیتها و آموزش تروریستی فراهمکرد.
کنگره چهاردهم فرانکفورت ۲۱ - ۱۴ دی ۱۳۵۱ برابر با ۱۱ - ۶ ژانویه ۱۹۷۳
کنگره چهاردهم در فرانکفورت آلمان غربی ۲۱ - ۱۴ دی ۱۳۵۱ برابر با ۱۱ - ۶ ژانویه ۱۹۷۳ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره کوروش افطسی، حسن حسینیان، کاظم کردوانی، فریدون منتقمی و سعید میرهادی بودند
در این کنگره، کنفدراسیون با ستایش از آیتالله خمینی و یاد کردن از وی به عنوان قهرمان که حماسه شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در دفتر تاریخ باید به ثبت برسد و گفتن از به اصطلاح روشنفکران اسلامی چون علی شریعتی کوشش برآن داشت که دامنه شورش و ناپایداری سلطنت در ایران را فراهم آورد. پیام کنگره به خمینی با واژگان اسلامی، سخن از همگامی کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور با جنبشی به رهبری خمینی در "جهاد با پایههای کاخ فرعونی" می راند. پیام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به آیتالله خمینی ۱۳۵۱ اوج همبستگی سرخ و سیاه بود[۴۴]:
چهاردهمین کنگره کنفدراسیون جهانی منعقده در شهر فرانکفورت به آن مقام محترم درود فرستاده و پشتیبانی کامل خود را از مبارزات عادلانه و به حق جامعه روحانیت مترقی ایران علیه امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع داخلی به سرکردگی دربار پهلوی اعلام نموده و تضییقات اعمال شده رژیم ایران علیه روحانیون مترقی و وطنپرست را شدیدا محکوم میکند.
کنفدراسیون سرمست از پیامهای رسیده به کنگره چهاردهم از سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات، جبهه آزادیبخش ویتنام و دولت ویتنام شمالی، اتحادیه دانشجویان گوادالوپ، دانشجویان ماداگاسکار، جامعه کمونیستهای دانمارک (مارکسیست - لنینیست)، سازمان پیشقراولان عربستان سعودی در خارج از کشور و چند گروه و سازمان دیگر در پوست نمیگنجید و دستچینی از ارزندهترین! پیامها را در ماهنامه ۱۶ آذر ارگان کنفدراسیون را به چاپ رسانید. عرفات نوشت "همبستگی ما را با مبارزه انقلابی خود بپذیرید. ما برای کنگره شما بهترین موفقیت را آرزومندیم."
در آستانه سالروز انقلاب شاه و مردم سازمان مجاهدین خلق شامگاه ۴ بهمن ۱۳۵۱ ساعت هشت و چهل و پنج دقیقه بمبی در ساختمان سازمان برنامه و بودجه در نزدیکی میدان بهارستان منفجر شد. در ساعت نُه شب بمبی در ساختمان کمپانی "کالای تجارتی فیروز در خیابان جیحون منفجر شد و به ساختمان آسیب رسید. چهل و پنج دقیقه پس از این انجار بمب دیگری در ساختمان نمایندگی کمپانی رادیو - تلویزیونی "آر - تی - آی" امریکا در خیابان جیحون منفجر شد. ساعت نُه و پانزده دقیقه بمبی در دفتر شرکت هواپیمایی "پان امریکن" در خیابان ویلا منفجر شد و آسیبهای بسیاری به بار آورد. بامداد روز ششم بهمن چندین بمب ساعتی در گوشه و کنار شهر تهران منفجر شد و ساختمانهای بسیاری آسیب دیدند. ساعت هشت روز ۶ بهمن بمبی در ساختمان شرکتهای نفتی (لاوان - شل - فلات قاره و ...) در بلوار الیزابت منجر شد. ده دقیقه پس از بمبی در ساختمان دفتر "شرکت مس سرچشمه" منفجر شد و دیوار ساختمان را فروریخت. هشت و نیم بامداد در کنار ساختمان کلانتری ۹ در میدان بهارستان بمب دیگری منفجر شد. دو بمب آتشزا نیر سینماهای پولیدور و رادیوسیتی را به آتش کشاندند. شامگاه روز ۷ بهمن ۱۳۵۱ یک بمب در کافه تریای هتل انترناسیونال در سید خندان که در آن میهمانان خارجی زندگی می کردند منفجر شد.[۴۵]
در سال ۱۹۷۳ برابر با ۱۳۵۲ سرهنگ لوئیس ال هاوکینز، مستشار نظامی امریکایی به وسیله مجاهدین خلق در تهران ترور شد. مجاهدین خلق برای جشن کشتارهایشان پیامی به کنگره پانزدهم کنفدراسیون فرستادند.
کنفدراسیون رویگردان از پیشرفتهای ایران و برخورداری همه طبقههای از رفاه روزافزون، با گفتگو و تصویب قطعنامه پیرامون "مبارزات خلقهای آنگولا، موزامبیک، گینه و دماغه سبز" کنگره چهاردهم را گذراند. برای بی ارزش نشان دادن کارهایی که به رهبری شاهنشاه در ایران انجام میبافت و دستآوردهای انقلاب شاه و مردم، کنفدراسیون که زمانی بانگ آزادی زنان و اجرای انتخابات آزاد را سر میداد، کوشش بر آن داشت که همه آنها را نشانههای رویه ایی از یک بنای پوسیده و بوگندوی سرمایهداری بشمارد و از فشار دشمنی و ستیز با سلطنت، نقش روزافزون زنان در اجتماع و اقتصاد و سیاست ایران را بی بند و باری نامید. برگزیدن نخستین زن وزیر ایران، سپردن پُستهای کلیدی به بانوان ایرانی و نمایندگی مجلس شورای ملی و سنا را کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور در چارچوب کاری زشت و ننگین به مردم ایران فروخت. کنگره چهاردهم همچنین بنیان یک تریبونال بینالمللی برای محاکمه شاه و رژیم شاه به تصویب رساند.
۱۰ مهر ۱۳۵۲ در آستانه برگزاری کنگره پانزدهم توطئه ربودن و یا سوءقصد به علیاحضرت شهبانو فرح پهلوی یا والاحضرت همایون ولیعهد در آیین برگزاری فستیوال فیلم کودکان که هر ساله در آبان ماه در یکی از سینماهای کشور برپا می شود آشکار شد. رضا علامهزاده فیلمبردار ۲- عباسعلی سماکار فیلمبردار ۳ - خسرو گلسرخی نویسنده ۴- رحمتالله جمشیدی مخبر ۵- کرامت دانشیان کارمند شرکت ساختمانی ۶- شکوه فرهنگ کارمند روزنامه ۷- ابراهیم فرهنگ کارمند شرکت تجارتی ۸- مریم اتحادیه کارمند روزنامه ۹- مرتضی سیاهپوش کارمند روزنامه ۱۰- فرهاد قیصری کارمند ۱۱- منوچهر مقدم سلیمی که در سوءقصد به جان شاهنشاه در ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ دستگیر و به سه سال زندان محکوم شده و آزاد شده بود ۱۲- طیفور بطحائی فیلمبردار
کنگره پانزدهم فرانکفورت ۲۱ - ۱۲ دی ۱۳۵۲ برابر با ۱۱ - ۲ ژانویه ۱۹۷۴
کنگره پانزدهم در فرانکفورت آلمان غربی ۲۱ - ۱۲ دی ۱۳۵۲ برابر با ۱۱ - ۲ ژانویه ۱۹۷۴ برگزار شد. هیات دبیران موقتی این کنگره کامبیز روستا، هرمز صمیمی و جابر کلیبی بودند
کنگره پانزدهم که در فرانکفورت برگزار شد به سبب گسترش کشمکش میان جریانها و جنبشهای رنگارنگ سیاسی نتوانست هیات دبیران برگزیند. سه تن کامبیز روستا، هرمز صمیمی و جابر کلیبی دبیران گذرا (موقت) شدند. کامبیز روستا، هرمز صمیمی و جابر کلیبی نمایندگان مبارزههای چریکی جبهه ملی و گروه کادرها بودند.
سازمان مجاهدین خلق ایران برآمده از نهضت آزادی مهدی بازرگان که در ایران دست به کشتار و بمبگذاری زده بود پیامی به پانزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی[۴۶] فرستادند.
کنفدراسیون در پیامی به سازمان مجاهدین با ستایش از کشتارها و بمبگذاریهای آن سازمان در کشور ایران همبستگی کنفدراسیون را با سازمان مجاهدین ابراز داشت و به عملیات تروریستی سازمان مجاهدین و چریکهای فدایی در کشور درود فرستاد.[۴۷]
هیات موقت دبیران برآن بودند که با راهانداختن هیاهو و جنجال که آن را برنامههای دفاعی مینامیدند کسانی که در توطئه ربودن شهبانو و ولیعهد ایران دست داشتند را از زندان و اعدام رهایی بخشند. برنامههای دفاعی با اعتصاب غذا در شهرهای ماینس، برلین غربی، استکهلم، وین، رم و لندن آغاز شد و تظاهرات در فرانکفورت و نیویورک دنباله آن بود.
۱۹ فروردین ۱۳۵۳ دانشجویان همبند کنفدراسیون سفارتخانههای ایران در بروکسل، استکهلم و لاهه را اشغال کردند و فرتورهای شاهنشاه را از دیوارهای سفارت پایین کشیدند و فرتور گلسرخی و دانشیان را به دیوارها آویختند.
کنگره شانزدهم فرانکفورت ۲۵ - ۱۸ دی ۱۳۵۳ برابر با ۱۵ - ۸ ژانویه ۱۹۷۵
کنگره شانزدهم در شهر فرانکفورت آلمان غربی ۲۵ - ۱۸ دی ۱۳۵۳ برابر با ۱۵ - ۸ ژانویه ۱۹۷۵ برگزار شد. هیات مسئولین برگزیده شورای عالی کنفدراسیون سعید صدر، سعید کاظمی و کاظم کردوانی بودند.
با ترورها و بمبگذاریهای گستردهای که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران در ایران انجام میدادند، کانون مرکزی این توطئهها یعنی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی کنگرهها را با پیامهای این دو سازمان آغاز و پشتیبانی کنفدراسیون را برای ادامه ترورها و بمبگذاریهای این دو سازمان را اعلام داشتند. کار کنگره شانزدهم با خواندن نامه چریکهای فدایی خلق ایران به کنگره شانزدهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۱۳۵۳ [۴۸] و نامه مجاهدین خلق ایران به کنگره شانزدهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۱۳۵۳ [۴۹] به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور آغاز شد.
پیش از پایان کار کنگره منشوری به تصویب رسید که در آن جبهه ملی، سازمان انقلابیون کمونیست ، سازمان انقلابی حزب توده ایران و سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان و هر گروه و دسته دیگری که در کنگره بودند سرنگونی سلطنت و گسترش مبارزه چریکی برای سرنگونی را به تصویب رساندند و برای سازمان چریکهای فدایی خلق نیز نامهای در ستایش کارهای تروریستیاشان نوشتند. [۵۰] همچنین نامه مجاهدین خلق ایران را نیز پاسخ گفتند و سرنگونی سلطنت را با کارهای تروریستی در ایران را خواستار شدند.[۵۱]
کشمکشهای درونی کنفدراسیون به درازا کشید و چندین بار کنفدراسیون منشعب شد ولی در سرنگونی سلطنت و بدنام کردن حکومت همه با یکدیگر همآواز بودند و دنبال فعالیتهای خود در این زمینه گرفتند.
کنگره هفدهم سال ۱۳۵۴
کنگره هقدهم بدون سازمان انقلابی حزب توده و سازمان مارکسیست - لنینیستی توفان برگزار شد. مهدی خانبابا تهرانی عملیات کنفدراسیون را به سوی پشتیبانی از گروهها وسازمانهای تروریستی داخل کشور قرارداد . در کنگره هفدهم، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی که چتر و کانون هماهنگی و همکاری دیگر سازمانهای تروریستی و کمونیستی بود، بی چون و چرا در گسترش و پشتیبانی تروریسم جهتگیری کردند و اعضای آن در هر زمینه که توانستند به کارهای تروریستی دست زدند. مهدی خانبابا تهرانی راه را برای دیگر همبندان کنفدراسیون گشود و کم کم آنها را برای آموزش تروریستی به گروههای تندروی فلسطینی، یمن جنوبی و لیبی فرستاد و این آموزش دیدگان، در اروپا، امریکا و ایران دیگران را نیز آموزش می دادند. از آن میان کارهای تروریستی کنفدراسیون، حمله به برخی نمایندگیهای شاهنشاهی در کشورهای اروپایی بودهمانند:
- خرداد ۱۳۵۴ اشغال سفارت ایران در لندن
- بهمن ۱۳۵۴ اشغال آژانس خبرگزاری پارس در پاریس
- بهمن ۱۳۵۴ اشغال سفارت ایران در بن آلمان غربی
- سال ۱۳۵۴ اشغال سفارت ایران در ژنو
کنگره هجدهم سال ۱۳۵۵
دو گروه سازمان انقلابی حزب توده ایران و سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان که در کنگره هفدهم نیامدند، کوشش به برگزاری کنگره هجدهم کردند. به هر روی کنفدراسیون و سازمانها و گروههای زیر چتر آن دنباله کارهای تروریستی خود برای براندازی سلطنت در ایران گرفتند:
- دی ۱۳۵۶ اشغال سفارت ایران در کپنهاک
- دی ۱۳۵۶ اشغال سفارت ایران در رم
- اسفند ۱۳۵۶ اشغال سفارت ایران آلمان شرقی
- آذر ۱۳۵۶ تظاهرات در واشنگتن به هنگام بازدید شاهنشاه و شهبانو از امریکا
- امرداد ۱۳۵۷ اشغال سفارت ایران در لاهه
- شهریور ۱۳۵۷ اشغال سفارت ایران در بروکسل
- مهر ۱۳۵۷ تظاهرات در برابر سفارت امریکا در فرانکفورت
از آنجا که نام ایران و ایرانی از دیدگاه سیاسی و بینالمللی معتبر بود و آوازه بسیار نیکی در گیتی داشت و ایرانیان می توانستند بدون ویزا به بیشتر کشورها سفر کنند، اعضای کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، با یورش به سفارتخانهها و کنسولگریهای ایران در کشورهای اروپایی، پاسپورتهای ایرانی را میدزدیدند و برای رفت و آمد تروریستهای ایرانی و خارجی به کشورها برای دیدن آموزشهای نظامی و خرابکاری در لبنان، لیبی، کوبا، آلبانی و دیگر کشورهای وامانده از این پاسپورتهای ایرانی استفاده می کردند. با دستگیرشدن اعضای تروریست گروه بادر ماینهوف از آنها پاسپورتهای کشور شاهنشاهی با نامهای دروغین به دست آمد.
۲۷ اسفند ۱۳۵۳ سازمان مجاهدین سرتیپ رضا زندیپور سومین رییس "کمیته مشترک ضد خرابکاری" که به همراه پسر خردسالش در خودروی خود بود را در خیابان فرح شمالی به قتل رساندند. وحید افراخته از اعضای سازمان تیر خلاص را به راننده و سرتیپ زندیپور میزند.
۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۴ مجاهدین راه را بر خودروی دو مستشار نیروی هوایی امریکا به نامهای سرهنگ شفر و سرهنگ ترنر بستند و آنها را به گلوله بستند. ۱۲ تیر ۱۳۵۴ مجاهدین کارمند ایرانی سفارت امریکا را کشتند. ساختمان انجمن ایران و آمریکا و کنسولگری بریتانیا در شهر مشهد به وسیله مجاهدین خلق منفجر شد. کارخانه جنرال الکتریک ایران در سال ۱۹۷۶ به وسیله مجاهدین منفجر شد و سه تن از کارکنان شرکت امریکایی راکلول اینترنشنال را به نام های دونالد جی اسمیت، رابرت آر گرانگراد و ویلیمسی کاترل به وسیله مجاهدین خلق به قتل رسیدند. این خرابکارها و کشتارها ادامه داشت تا سرانجام همه سازمانهای تروریستی برای براندازی سلطنت در ایران [۵۲] در سال ۱۳۵۷ زیر چتر کنفدراسیون دانشجویان خارج گِرد خمینی را در فرانسه گرفتند و با ایدئولوژی و اسلحههایشان وارد ایران شدند و سلطنت را برانداختند. از همبندان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور چنین مینویسد:
« | حیرتآور بود که چگونه عدهای چند صد نفری از روشنفکران تحصیلکرده در اروپا یکپارچه و همبسته شدند، که اغلب سابقه فعالیت و مطالعات سیاسی نیز داشتند چنان از واقعیات جامعه خویش به دور افتند که چشمبسته در قید و بند فرمولهای پوسیده تئوریک برخاسته از جوامع عقبماندهتری دست و پا زنند و برنامههایی طرح و به مورد اجرا گزارند که در نهایت به قیمت خون عده بسیاری از جوانان میهن تمام شود. هر چه شناختم از جامعه ایران بیشتر میشد، بر شدت تالم و تاثرم افزون میگشت. با اینکه اکنون بسیاری از مسایل شکافته و بازگو شدهاند باز رفقای سابق در همان راه گذشته گام برمیدارند و از تعصب ایدئولوژیک خویش دستبردار نیستند. [۵۳] | » |
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و آتشزدن سینما رکس آبادان
در ۲۸ امرداد ماه ۱۳۵۷ سینما رکس آبادان را آتش زدند[۵۴] و در آن آتشسوزی ۴۳۳ تن زنده زنده سوختند. شمار زیاد کشته شدگان در این رویداد دهشتناک سبب ناآرامیها در آبادان و دیگر شهرهای ایران شد. ضد انقلاب[۵۵] ادعا کرد که آتش برای آدمسوزی از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور به فرمان شاه در سینما رکس نهاده شده است. پیش از اینکه شاهنشاه ایران در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ از کشور بیرون روند، آشکار شد که روحانیون قم به دستور روحالله خمینی این آتش سوزی را براه انداختند. آتش زدن سینما رکس آبادان یکی از بیست و هشت سینمای آتش زده شده کشور در روز ۲۸ مرداد بود که در بزرگداشت بیست و پنجمین سالروز ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ یادروز سرنگونی محمد مصدق یا روز رستاخیز ملت ایران انجام یافت. ۲۶ امرداد ۱۳۵۷ شاهنشاه آریامهر مصاحبه رادیو تلویزیونی انجام دادند و در آن از دستآوردهای ملی بیست و پنجساله انقلاب شاه و مردم[۵۶]، پیروزیهای نفت که با الغای قرارداد کنسرسیوم سرانجام نفت ایران ملی شد و ایران توانست با بهای دلخواه نفت خود را بفروشد، بازگشت سه جزیره ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به ایران، قرارداد مرزی الجزایر با دولت عراق گفتند و افزودند " ما به شما وعده تمدن بزرگ میدهیم و دیگران وعده وحشت بزرگ". خمینی در نخستین واکنش خود به آتشزدن سینما رکس آبادان از "انقلاب رهایی بخش اسلامی" گفت که نشانه آغاز تظاهرات برای سرنگونی سلطنت بود.
در ۳۱ امرداد ماه ۱۳۵۷ روحالله خمینی نامهای به مهدی بازرگان رهبر نهضت آزادی و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نوشت که: محمدرضا شاه با آتش زدن و ویران سازی قصد دارد که مخالفان سلطنت را بدنام کند. این مسولیت ما است که برنامههای شیطانی شاه را به جهانیان بشناسانیم. ما باید از اینکه جنبش انسانی اسلامی ما لکهدار شود جلوگیری کنیم....
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی سفارتخانهها و کنسولگریهای دولت شاهنشاهی ایران را در آلمان غربی، بلژیک، دانمارک و هلند اشغال کردند و خواستار کنارهگیری شاه شدند. آنچه که پیش آمد نشانگر این بود که کنفدراسیون از سوی خمینی رهبری می شدند. کنفدراسیون نیز بر روی دو نکته تمرکز دادند یکی پروپاگانداهای خمینی در روزنامه و رادیو و تلویزیون غرب بیاورند و دوم اینکه که اطلاعات درستی که از سوی دولت صادر می شد را به آن مُهر دروغ بزنند. از آنجا که خمینی در غرب ناشناخته بود، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی با فعالیتهای خود در مطبوعات از خمینی، "گاندی ایران" ساختند که با دست خالی علیه ساواک خونخوار میجنگد تا مردم ایران رهایی یابند. اعضای کنفدراسیون در اروپا و امریکا چنان قشرقی برپا کردند، همانگونه که از محمد مصدق بزرگ فئودال ایران، مبارزی نیرومند برای به دست آوردن دموکراسی و آزادی ساخته بودند، به همان روش از ملایی، رهبری ساختند که ملت ایران را به آینده طلایی خواهد برد زمانی که سلطنت سرنگون شود.
پیادهروی طولانی رخنه در نهادها - آمادهسازی زمینه برای به دست گرفتن قدرت
مرکز کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان غربی بود و کنفدراسیون کانون هماهنگی همه گروهها و سازمانهای چپگرای چریکی و ایدئولوژیک علیه سلطنت در ایران و خارج از ایران بود. یک از بزرگترین رهبران ایدئولوژیک و رهبر جنبش کمونیستی دانشجویان در آلمان غربی رودی دوچکه [۵۷] نام داشت. رودی دوچکه در سال ۱۳۴۶ برابر با ۱۹۶۷ تئوری "پیادهروی رخنه در نهادها" را پرورانید. دوچکه باور داشت که استراتژی جنبش جنگهای چریکی برای برپا کردن انقلاب در کشوری، پیروز نخواهد شد، زیرا که دولت علیه یورشهای مستقیم چریکی خواهد جنگید، آنها را دفع خواهد کرد و چریکها را دستگیر و سرانجام دولت جنبشهای چریکی را نابود خواهد کرد. "انقلاب مدرن" به کارخانهها، ارتش، و نهادهای[۵۸] دولتی رخنه[۵۹] می کند و در آنجا کم کاری، بد کاری، خرابکاری و ناخشنودی را بوجود میآورد و این "انقلاب مدرن" پلههای ترقی را میپیماید تا به راس آن نهاد برسد و قدرت را در دست بگیرد. رخنه در نهادها را رودی دوچکه "پیادهروی رخنه در نهادها" نامید به یاد "پیادهروی طولانی مائوتسه دونگ". در اکتبر ۱۹۳۵ مائو دستور راهپیمایی طولانی داد و چریکهای چینی هزاران کیلومتر را پیادهروی کردند و قدرت خود را در چین استوار کرد. در "پیادهروی رخنه در نهادها" منظور گرفتن قدرت به طور مستقیم نیست بلکه ویران ساختن نهادها از داخل است.
کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نیز پیرو تئوری رودی دوچکه شد. کنفدراسیون با این تئوری توانست دو راه را برای مبارزه علیه سلطنت عرضه کند، نخستین راه، برای دانشجویانی که دلخواهشان جنگهای چریکی بود که میتوانستند به سازمانهای چریکی جبهه ملی، فداییان خلق، مجاهدین و دیگران بپیوندند و علیه سلطنت بجنگند. راه دوم برای کسانی که دلخواهشان این بود که درسشان به پایان برسد به ایران بازگردند و در سیستم حکومتی صاحب مقام و منصب شوند و از آنجا ماموریت خود را برای ریشهکنی حکومت آغاز کنند یعنی با شکایت کردن پیوسته از همه چیز، انتقاد از دولت و حکومت، کمکاری، بدکاری، خرابکاری و آن را سیاست شاهنشاه بنامند که با ارباب رجوع چنین رفتار کنند و مانند موریانه از داخل، سیستم را بجوند و تهی کنند.
دانشجویان بورسیه کنفدراسیون پس از پایان تحصیلات، از سوی دولت با احترام مقامهای کلیدی کشور ایران را اشغال کردند و این کنفدراسیونیها، دوستان همفکر خود را از دایره کنفدراسیون و سازمانهای چریکی نیز به استخدام دولت درآوردند. این استراتژی با مهدی بازرگان بورسیه دولت ایران که در فرانسه مهندس شد کارآیی خود را نشان داد. پس از شورش ۱۳۵۷ مهدی بازرگان همبند جبهه ملی و بنیانگذار نهضت آزادی با افتخار از نقش بسیار فعال خود در "پیادهروی در نهادها" سخن گفت که یکی از نقشهای وی در شورش ۱۳۵۷ این بود که مهندسان فارغالتحصیل دانشکده فنی دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای ایران را به بیراه کشیده و نگذاشته بود که در کارخانهها که به آنها نیاز بوده کار بکنند بلکه از آنان پشت میزنشینان بوروکرات ساخته که در آن سازندگی وجود نداشته باشد.
شاهنشاه در سخنرانی خود در ملی کردن نفت ایران در سال ۱۳۵۳ فرمودند:[۶۰]
« | ... ما خودمان بهتر از هر کسی نواقص خودمان را می دانیم. عمده نقص ما این است که کادرهای فنی به اندازه کافی نداریم، مدارس حرفهای به اندازه کافی نداریم، و متأسفانه موقعی که مدرسه حرفهای درست میکنیم، بعد از چند سالی فوراً به تقاضای این و آن، یک مدرسه حرفی ای که باید دیپلمه حرفهای بدهد بیرون، فوراً یک برچسب دانشکدهای به سر خودش بزند. فوراً یک ورقه لیسانس، آقا بعد میرود پشت میز مینشیند. کارگر فرستادیم به آلمان فدرال برای یاد گرفتن حرفه. برگشته به ایران، البته چند نفر از آنها فوراً برگشتند سر کار اولیه شان. یک عدهای می گویند خیر، ما دیگر پشت ماشین نمیایستیم این عیب است.... | » |
یکی از بزرگترین برنامهها در گسترش "پیادهروی در نهادها" دعوت شاهنشاه در سال ۱۳۵۴ ، که اقتصاد و اجتماع ایران با شتابی ناباورانه به جلو میتاخت از همه پزشکان و مهندسان و دیگر کارشناسان ایرانی در جهان بود که به ایران بازگردند و در سازندگی کشور یاری دهند. واقعیت این بود که بیشتر این پزشکان و مهندسان و کارشناسان به سبب تضادشان با سلطنت در خارج از کشور ماندهبودند ولی با فراخوان شاهنشاه که همانند عفو عمومی به همه کسانی بود که علیه ایران و شاهنشاه سالها توطئهچینی می کردند، راه را برای خود باز دیدند که به ایدهآل خود دست بیابند، افزون برآن این فراخوان از دیدگاه مالی برای این به اصطلاح متخصصین و کارشناسان نیز بسیار ارزنده بود. بسیاری از کارشناسان کنفدراسیونی فراخوان را پذیرفتند و به ایران بازگشتند و پُستهای کلیدی را در دست گرفتند و در سازمانهای دولتی پخش شدند و زمینه را برای شورش ۱۳۵۷ آماده ساختند، این به اصطلاح متخصصین بدون آنکه بدانند چرا مخالف شاه و سلطنت هستند و بدون آنکه بدانند که چه خواهد آمد در دانشگاهها، وزارتخانهها و ارتش عامل رهبری انقلاب ۱۳۵۷ شدند. این به اصطلاح متخصصین در توهمی که در آن شناور بودند که زمانی که شاه برود، رفاه بیشتر میشود، آب و برق مجانی میشود، اتوبوس مجانی میشود، خانه نخرید ما همه را صاحب خانه میکنیم، پول نفت روزانه ۷۰۰ تومان سهم هر ایرانی، مستقیما به در خانهها به شمار افراد خانواده به در خانهها داده میشود و یا آزادی و دموکراسی برای ایرانی که آکنده از ایرانیان در آسایش و آزاد است، خیابانها را پُر کردند. برای نمونه چنگیز پهلوان که یکی از فعالترین عضو کنفدراسیون در آلمان غربی بود و علیه شاهنشاه و دولت سالیان دراز جنگیده بود، به ایران بازگشت و عضو هیات علمی وزارت علوم و آموزش عالی شد یکی از برانگیزندگان دانشجویان برای شرکت در تظاهرات بود و همانند او صدها استاد دانشگاه که کلاس هایشان را تعطیل کردند و دانشجویان را به خیابان ها فرستادند تا در تظاهرات شرکت کنند و سلطنت برانداخته شود.
شگفتآور اینکه برخی از این به اصطلاح متخصصین پس از شورش ۱۳۵۷ که سالهای درازی برای روی دادن آن عمر گذاشته بودند، دوباره چمدانها را بستند و راهی دنیای غرب شدند و پیوسته از زمان ورود دوبارهاشان به کشورهای غربی تاکنون علیه سلطنت فعالیت میکنند.[۶۱] بیشتر اعضای کنفدراسیون در ایران ماندند و پُستهای کشور را اشغال کردند و ایدئولوژی ویژهای برای جمهوری اسلامی اختراع کردند.
اعضای کنفدراسیون نخبههای جمهوریاسلامی علیه امپریالیسم بینالمللی
هسته اصلی این ایدئولوژی بر پایه منشور کنفدراسیون دانشجویان ایرانی است که در دوازدهمین کنگره کنفدراسیون در فرانکفورت ۲۳ - ۱۸ اسفند ۱۳۴۹ برابر با ۱۴ - ۹ مارس ۱۹۷۱ تصویب شده بود و در آن از جنبش دموکراتیک خلق و مبارزات ضدامپریالیستی گفتگو می شود. "...تامین حقوق اجتماعی و سیاسی و آزادیهای میلیونها انسان تحت ستم ارتجاع و امپریالیسم در ایران ممکن نیست، بین جنبش دانشجویی و جنبش دموکراتیک و ضدامپریالیست خلق پیوند عمیقی وجود داشته و لذا جنبش دانشجویی، بخشی از جنبش دموکراتیک و ضد امپریالیست مردم ایران را تشکیل میدهد..."
ایدئولوژی اختراعی کنفدراسیون دربرگیرنده مبارزه قهرمانانه ایرانیان علیه دو نیروی اهریمنی است، که یکی خودکامگی در ایران و دیگری امپریالیسم بینالمللی است. در این مبارزه ایرانیان به دو گروه تقسیم میشوند. گروه نخست همکار با امپریالیستها هستند و گروه دوم علیه امپریالیسم مبارزه میکند. امپریالیستها از کسانی که در داخل کشور شغلهای ارزنده را در دست گرفتهاند پشتیبانی میکنند و آنان را به خود وابسته میسازند. برای نمونه که چگونه امپریالیسم کار می کند، آنها از رضا شاه ناممی برند و رضا شاه را جاسوس بیگانگان مینامند، بدین معنا که رضا شاه کسی است که سیاستی را در ایران پیاده کرده است که در اروپا بوجود آمدهبود و این سیاست پاسدار منافع امپریالیسم بود. در زمان حکومت رضا شاه وظیفه سران کشور مبارزه علیه علما بود که تنها منافع "امت" را در اندیشه داشت و دارد. علما به ویژه خمینی رهبران یک جنبش همگانی علیه امپریالیسم بینالمللی هستند. امپریالیسم بینالمللی نخستین بار از سوی انگلستان و شوروی علیه ایران بکار برده شد و سپس ایالات متحده امریکا نیز از آن به سود خود بهرهبرداری کرد. همانگونه که رضا شاه از منافع انگلستان پشتیبانی میکرد، محمدرضا شاه پهلوی نیز از منافع امریکا پشتیبانی میکند. علما در تاریخ چند صد ساله خود مدعی مبارزه با خودکامگی یا استبداد هستند که با رویداد کربلا و مبارزه مسلحانه علیه خلیفهها آغاز میشود و دنبالهاش تا به امروز در مبارزه با امپریالیسم است.[۶۲]
در این مبارزه علیه امپریالیسم ایران تنها نیست. همپیمانهای ایران کشورها و جنبشهایی میباشند که کنفدراسیون در مبارزه علیه سلطنت مورد پشتیبانی قرار دادهبود، مانند جنبش مردم فلسطین، حزبالله ، حمص ، کوبا، سوریه، سودان، سومالی، ... در آن زمان این جنبشها و کشورها از اعضای کنفدراسیون پشتیبانی مالی میکردند و آموزشهای تروریستی میدادند، اکنون که این نخبههای کنفدراسیون قدرت را در ایران بدست گرفتهاند این جنبشها و کشورها را با پول مردم ایران حمایت میکنند. جمهوری اسلامی به عنوان پیروان "امام حسین" که نخستین مبارزه را علیه یزید به انجام رسانید، خود را به ویژه مسول مبارزههای آزادیخواهی شیعه در کشورهایی چون لبنان، بحرین... می بینند. همانگونه که امام حسین و پیروانش خود را قربانی کردند، امت ایران نیز باید قربانی دهد و از خودگذشتگی نشان دهد برای نمونه سرمایهگذاری پول امت ایران در کشورهای واپسمانده و آباد کردن آنها. با این نگرش ایران یکی از بزرگترین پشتیبانان تروریسم بینالمللی شد. روسیه و چین که همواره در بدست آوردن مقام قدرت جهانی هستند در این نگرش به عنوان قدرت امپریالیستی به حساب نیامدهاند بلکه امپریالیست تنها "غرب" می باشد. در واقع دوره امپریالیسم زمان درازی است که به پایان رسیده است زیرا که امروزه ما در دوره جهانیسازی [۶۳]زندگی میکنیم. با اینکه "غرب" به عنوان دشمن تعریف شده است، جمهوری اسلامی مسلهای با امپریالیسم غرب در فروش نفت به آنها ندارد یا با وارد کردن دارو، تکنولوژی و دیگر کالاها را از اروپا و یا همکاریهای بینالمللی مشکلی ندارد و یا داشتن حسابهای بانکی در کشورهای غربی نیز مسلهای نیست، بسیاری از اعضای کنفدراسیون که علیه امپریالیسم سالهای دراز مبارزه کردهاند در اروپا و امریکا زندگی می کنند و از زندگی خود لذت میبرند. همانند دیگر تئوریها از این دسته که همه برای گمراه کردن ایرانیان ساده دل اختراع شدهاند. به ایرانی ساده ای که دیگر خوردن گوشت و یا مرغ برایش دست نیافتنی شده است گفته می شود که وی بخشی از مبارزه علیه امپریالیسم است تا وی فراموش کند که گرسنه است و با شکم خالی به خواب رود. این ایرانی سادهدل در این مبارزه اگر کشته شود، به عنوان شهید از وی یاد میشود و در بهشت جایگاهی رزرو شده دارد.
نگارخانه
شماری از قراردادهای دولت ایران با چین و شوروی و کشورهای سوسیالیستی بلوک شرق
- قانون موافقتنامه راجع به همکاری در امور تربیتی و علمی و فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری سوسیالیستی فدراتیو یوگسلاوی - مصوب ۶ بهمن ۱۳۴۳ مجلس شورای ملی و ۱۸ آذر ۱۳۴۳ مجلس سنا. این قانون در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۴۳ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه همکاری اقتصادی و فنی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی- مصوب ۲۵ بهمن ۱۳۴۵ مجلس شورای ملی و ۴ اردیبهشت ۱۳۴۶ مجلس سنا - این قانون در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۶ به توشیح محمد رضا شاه پهلوی رسید.
- قانون قرارداد همکاری اقتصادی و فنی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری سوسیالیستی چکسلواکی - مصوب ۹ اسفند ۱۳۴۵ مجلس شورای ملی و ۱۱ اردیبهشت ۱۳۴۶ مجلس سنا - این قانون در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ به توشیح محمد رضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه همکاری فنی و اقتصادی بین دولت ایران و دولت رومانی - مصوب ۲۹ فروردین ۱۳۴۶ مجلس شورای ملی و ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۶ مجلس سنا - این قانون در تاریخ ۱ خرداد ۱۳۴۶ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی - مصوب ۷ دی ۱۳۴۶ مجلس شورای ملی و ۱۱ آذر ۱۳۴۶ مجلس سنا. این قانون در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۴۶ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری سوسیالیستی چکسلواکی - مصوب ۱۰ دی ۱۳۴۶ مجلس شورای ملی و ۱۱ آذر ۱۳۴۶ مجلس سنا. این قانون در تاریخ ۲۱ دی ۱۳۴۶ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- تصمیم متخذه کمیسیون دارایی مجلسین راجع به مقاولهنامه مربوط به تحصیل اعتبار تا مبلغ بیست میلیون روبل از دولت اتحاد جماهیر شوروی جهت ساختمان و توسعه تعدادی سیلو در ایران - مصوب ۲۷ دی ۱۳۴۶ مجلس شورای ملی و ۱۰ دی ۱۳۴۶ مجلس سنا.
- قانون موافقتنامه همکاری فنی و اقتصادی بین دولت شاهنشاهی ایران و جمهوری بلغارستان - مصوب ۲۲ بهمن ۱۳۴۶ مجلس شورای ملی و ۲ بهمن ۱۳۴۶ مجلس سنا. این قانون در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۴۶ به توشیح محمد رضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری سوسیالیستی رومانی - مصوب ۱۳ اسفند ۱۳۴۷ مجلس شورای ملی و ۴ اردیبهشت ۱۳۴۶ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری خلق بلغارستان - مصوب ۱۶ خرداد ۱۳۴۷ مجلس شورای ملی و ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۴۷ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- تصمیم متخذه کمیسیون دارایی مجلسین راجع به قسمت اعتباری موضوع ماده چهارم قرارداد بین سازمان بنادر وکشتیرانی دولت شاهنشاهی ایران و اتحادیه کل ماشینواکسپورت شوروی – مصوب ۲۰ خرداد ۱۳۴۷ مجلس شورای ملی و ۱۳ تیر ۱۳۴۷ مجلس سنا.
- قانون موافقتنامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری ملت مجارستان - مصوب ۱۹ آبان ۱۳۴۷ مجلس شورای ملی و ۱۱ آذر ۱۳۴۷ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۴۷ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه فرهنگی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری ملی لهستان - مصوب ۳۰ آبان ۱۳۴۷ مجلس شورای ملی و ۱۱ آذر ۱۳۴۷ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۴۷ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری چین مربوط به همکاری فنی کشاورزی برای کاشت برنج - مصوب ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۸ مجلس شورای ملی و ۲۲ اردیبهشت ۱۳۴۸ مجلس سنا – – این قانون در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۸ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون پروتکل الحاقی به موافقتنامه حل مسائل مرزی و مالی بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مورخ دوم دسامبر ۱۹۴۵ برابر یازدهم آذر ماه ۱۳۳۳ در مورد تعیین و تثبیت مرز جدید بین ایران و اتحاد جماهیر شورویسوسیالیستی در دریاچههای پشت سد مخزنی ارس و سد انحرافی میل و مغان - مصوب ۱۵ آذر ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۲۵ آبان ۱۳۴۹ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۴۹ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون تصویب پروتکل تشکیل شرکت سهامی مختلط امور حمل و نقل ایران و شوروی - مصوب ۱ بهمن ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۳۰ فروردین ۱۳۵۰ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۰ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت جمهوری چین ملی مربوط به تمدید دوره همکاری فنی کشاورزی در مورد برنج - مصوب ۱۸ اسفند ۱۳۴۹ مجلس شورای ملی و ۳۰ فروردین ۱۳۵۰ مجلس سنا – این قانون در تاریخ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۰ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- قانون موافقتنامه همکاری علمی و فنی بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی - مصوب ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۰ مجلس شورای ملی و ۲۲ خرداد ۱۳۵۰ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۵۰ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
- لایحه قانونی اختصاص یازده میلیون روبل از اعتبار موضوع موافقتنامه همکاری فنی و اقتصادی ایران و شوروی راجع بهتامین هزینه قسمتی از ماشین آلات و لوازم و خدمات مرحله اول تاسیس کارخانه ذوبآهن - مصوب ۱۸ خرداد ۱۳۵۰ مجلس شورای ملی و ۳۱ خرداد ۱۳۵۰ مجلس سنا – این قانون در تاریخ ۷ تیر ۱۳۵۰ به توشیح محمدرضا شاه پهلوی رسید.
منبع
- ↑ حمید شوکت، تاریخ بیست ساله - کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی (اتحادیه ملی)، چاپ اول زمستان ۱۳۷۲، نشر بازتاب، آلمان، جلد اول و جلد دوم
- ↑ قانون مربوط به محصلین ایرانی در خارجه
- ↑ قانون الحاق دو تبصره به قانون اعزام دانشجویان ایرانی به خارجه
- ↑ قانون راجع به اصلاح ماده اول و سوم قانون اعزام محصلین ایرانی به خارجه
- ↑ قانون مربوط به نحوه پرداخت کمک هزینه تحصیلی دانشجویان از سال ۳۸ – ۳۹ به بعد
- ↑ Confederation of Iranian Students / National Union (CIS/NU)
- ↑ Socialistische Einheitspartie Deutschlands - SED
- ↑ هروی، مهدی، مارکسیسم حزب توده و گروههای چپ در ایران، مریلند، ۲۰۱۱، ص.۱۴۷
- ↑ هروی، مهدی، مارکسیسم حزب توده و گروههای چپ در ایران، مریلند، ۲۰۱۱، ص.۱۴۴
- ↑ نگاه کنید به برنامه عمرانی دوم کشور
- ↑ محمد توسلی پس از جندی به نهضت آزادی ایران که در اردیبهشت ۱۳۴۰ به وسیله مهدی بازرگان، سید محمود طالقانی و یدالله سحابی بنیان شده بود پیوست و پس از پیروزی شورش ۱۳۵۷ شهردار تهران شد
- ↑ مصطفی چمران - پس از پایان تحصیلات خود در امریکا به جنبش امل در لبنان پیوست و پس از شورش ۱۳۵۷ در دولت موقت مهدی بازرگان وزیر دفاع شد.
- ↑ Berkeley
- ↑ پیام محمد مصدق بزرگ فئودال ایران با پاسپورت سویسی به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در لوزان ۱۹ خرداد ۱۳۴۲
- ↑ نامه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به اتحادیه دانشجویان یوگسلاوی برای جلوگیری از سفر مارشال تیتو به ایران
- ↑ نامه کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به نیکیتا خروشچف نخستوزیر شوروی
- ↑ برنامه عمرانی دوم
- ↑ سوءقصد به جان شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی کاخ مرمر ۲۱ فروردین ۱۳۴۴
- ↑ بنی صدر در بهمن ۱۳۵۷ به همبندی شورای انقلاب درآمد و در بهمن ۱۳۵۸ رییس جمهور ایران شد.
- ↑ پیام چهارمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به آیتالله خمینی ۱۳۴۳
- ↑ پیش از شورش ۱۳۵۷ - کارمند موسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی - وزارت علوم و آموزش عالی
- ↑ ماهنامه ۱۶ آذر - شماره ۶ - تیر، مرداد، شهریور ۱۳۴۵، ص. ۱
- ↑ چنگیز پهلوان - عضو هیات علمی وزارت علوم و آموزش عالی ایران
- ↑ بهمن نیرومند - بزرگ شده و دبستان، دبیرستان و دانشگاه رفته در آلمان فدرال که همواره در آلمان زندگی میکرد و میکند و همبند حزب سبزهای آلمان است
- ↑ Ulrike Meinhof
- ↑ Andreas Baader
- ↑ Rote Armee Farktion - RAF
- ↑ Konkret Magazin, ausgabe Juni 1967,
- ↑ مجله ماهانه کونکرت چاپ شده در ژوئن 1967 این نامه به عنوان اعلامیه به وسیله دانشکده علوم تربیتی برلین در ۲ ژوئن ۱۹۶۷ برابر با ۱۲ خرداد ۱۳۴۶ روزی که شاهنشاه از برلین بازدید میکردند در سراسر برلین پخش شد
- ↑ Bahman NirumandT Persian, Modelle eines Entwicklungslandes oder die Diktatur der Freienwelt, Rowohlt Verlag, Band 945
- ↑ سفر محمدرضا شاه پهلوی به آلمان فدرال ۶ خرداد ۱۳۴۶ - ۱۴ خرداد ۱۳۴۶
- ↑ Benno Ohnesorg
- ↑ Karl Heinz Kurras
- ↑ روزنامه فرانکفورت الگه ماینه 21 ماه مه 2009
- ↑ Zweite Juni Bewegung
- ↑ نامه مصطفی خمینی به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج برای همکاریهای آینده ۸ شهریور ۱۳۴۷
- ↑ گزارش سمینار آگسبورگ؛ ۱۵ - ۱۳ ژوئن ۱۹۶۹ ص. ۲۴
- ↑ حمید شوکت، تاریخ بیست ساله - کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی (اتحادیه ملی)، چاپ اول زمستان ۱۳۷۲، نشر بازتاب، آلمان، ص.۲۲۱
- ↑ سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان
- ↑ سازمان انقلابیون کمونیست
- ↑ نامه سرگشاده کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به جمهوری کمونیستی چین درباره دعوت از شاهدخت اشرف پهلوی
- ↑ دکتر سیاوش پارسانژاد، گوشهای از تاریخ جنبش چپ ایران، در قالب یک سرگذشت، نشر نیما - اسن آلمان، ۲۰۰۲، ص. ۱۸۰
- ↑ حمید شوکت، تاریخ بیست ساله، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، گزارش و مصوبات کنگرهها، جلد دوم، نشر بازتاب، زاربروکن آلمان،۱۳۷۲، ص. ۴۳۱ - ۴۲۸
- ↑ پیام کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور به آیتالله خمینی ۱۳۵۱
- ↑ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، سازمان مجاهدین خلق - پیدایی تا فرجام ۱۳۸۴ - ۱۳۴۴ ، جلد اول، ۱۳۸۶، ص. ۵۲۰ - ۵۲۴
- ↑ پیام سازمان مجاهدین خلق ایران به پانزدهمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی آذر ۱۳۵۲
- ↑ پیام کنگره پانزدهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به سازمان مجاهدین خلق ایران ۱۳۵۲
- ↑ نامه چریکهای فدایی خلق ایران به کنگره شانزدهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۱۳۵۳
- ↑ نامه مجاهدین خلق ایران به کنگره شانزدهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۱۳۵۳
- ↑ نامه شانزدهمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به سازمان چریکهای فدایی خلق
- ↑ نامه شانزدهمین کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ سازمانهای تروریستی برای براندازی سلطنت در ایران
- ↑ دکتر سیاوش پارسانژاد، گوشهای از تاریخ جنبش چپ ایران در قالب یک سرگذشت، نشر نیما، آلمان ، چاپ اول، ۲۰۰۲ ، ص. ۱۷۱
- ↑ آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷
- ↑ ضد انقلاب
- ↑ انقلاب شاه و مردم
- ↑ Rudi Dutschke
- ↑ نهاد واژهای همگانی است که دربرگیرنده اداره، ستاد، کمیته، بنیاد، سازمان، ارگان، تعاونی، نهضت، جمعیت، انجمن، سرپرستی، مرکز، کانون، آموزشگاه، وزارتخانه، شرکت، موسسه، بنگاه، مجمع، حزب، جبهه، شورا، گروه، هیات و غیره می باشد
- ↑ Infilterate
- ↑ سخنرانی محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر در الغای قرارداد کنسرسیوم و انجام ملی شدن نفت در این تاریخ ۳ بهمن ۱۳۵۱
- ↑ گفتگوی رادیویی فریدون منتقمی دبیر کنگره چهاردهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی
- ↑ Turaj Atabaki, Iran in the twentieth Century, 2009, I.B. Tauris London, 2009, p. 254-256
- ↑ Globalization
نگاه کنید به
- قوانین و قراردادهای بینالمللی مصوب مجلس شورای ملی
- نامه مصطفی خمینی به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج برای همکاریهای آینده ۸ شهریور ۱۳۴۷
- سازمانهای تروریستی برای براندازی سلطنت در ایران
- سازمان انقلابیون کمونیست
- سازمان انقلابی حزب توده ایران
- سازمان مارکسیستی لنینیستی توفان
- گروه کادرها
- ناهمسانی شناختی
- آتش زدن سینما رکس آبادان ۲۸ امرداد ۱۳۵۷