دیوان شمس/گر این سلطان ما را بنده باشی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (گر این سلطان ما را بنده باشی) از مولوی |
' |
گر این سلطان ما را بنده باشی | همه گریند و تو در خنده باشی | |
وگر غم پر شود اطراف عالم | تو شاد و خرم و فرخنده باشی | |
وگر چرخ و زمین از هم بدرد | ورای هر دو جانی زنده باشی | |
به هفتم چرخ نوبت پنج داری | چو خیمه شش جهت برکنده باشی | |
همه مشتاق دیدار تو باشند | تو صد پرده فروافکنده باشی | |
چو اندیشه به جاسوسی اسرار | درون سینهها گردنده باشی | |
دلا بر چشم خوبان چهره بگشا | که اندیشد که تو شرمنده باشی | |
بدیشان صدقه میده چون هلالند | تو بدری از کجا گیرنده باشی | |
اگر خالی شوی از خویش چون نی | چو نی پر از شکر آکنده باشی | |
برو خرقه گرو کن در خرابات | چو سالوسان چرا در ژنده باشی | |
به عشق شمس تبریزی بده جان | که تا چون عشق او پاینده باشی |