دیوان شمس/شب که جهان است پر از لولیان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (شب که جهان است پر از لولیان) از مولوی |
' |
شب که جهان است پر از لولیان | زهره زند پرده شنگولیان | |
بیند مریخ که بزم است و عیش | خنجر و شمشیر کند در میان | |
ماه فشاند پر خود چون خروس | پیش و پسش اختر چون ماکیان | |
دیده غماز بدوزد فلک | تا که گواهی ندهد بر کیان | |
خفته گروهی و گروهی به صید | تا کی کند سود و کی دارد زیان | |
پنج و شش است امشب مهره قمار | سست میفکن لب چون ناشیان | |
جام بقا گیر و بهل جام خواب | پرده بود خواب و حجاب عیان | |
ساقی باقی است خوش و عاشقان | خاک سیه بر سر این باقیان | |
زهر از آن دست کریمش بنوش | تا که شوی مهتر حلواییان | |
عشق چو مغز است جهان همچو پوست | عشق چو حلوا و جهان چون تیان | |
حلق من از لذت حلوا بسوخت | تا نکنم حلیه حلوا بیان |